سفارش تبلیغ
صبا ویژن



























همسایه خورشید

مسجد محل، کوچه ها و خیابان، شما که نیستید...!

یادش بخیر، مسجد محل بود و دفترچه بسیج. رسم بر این است

جعل می کنند تا کوچکتر از سن خود را نشان بدهند. عجبا! این گروه دست

در شناسنامه می بردند تا، بزرگتر نشان بدهند جواز حضور بگیرند.

گروه گروه، پرواز می کنند این قوم رسید نمی خواهند...

برای عروج پا لازم نیست. کسی که جان را می بخشد بر روی اعضای بدنش

قیمت نمی گذارد. دریغ از پارسال هم دیگر معنی نمیدهد وقتی ثبت است بر جریده عالم دوام ما.




سربند های یا زهرا، قمقمه، پلاک و چپیه هایتان هنوز هم نامه ها و خانه هایمان است.

رفقایم رفتند، سرم سنگین بود و دل بستگی هایم بیش، دل کندن سخت شد که ماندگار شدم...

کدام بی وطن، از وان حمام خود می گذرد؟ تا این قوم، از ناموس و وطن...!

نوشته هایم وزن ندارد. قالب، قافیه، حتی سبک خاصی هم ندارد. اما چون شما را در

خود جای داده است، معنی پیدا میکند.

عباس عابد


نوشته شده در یکشنبه 91/7/9ساعت 9:51 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |


Design By : Pichak