سفارش تبلیغ
صبا ویژن



























همسایه خورشید

توی این روزهای بارانی اخیر منتظر تاکسی موندن واقعا خیلی سخته مخصوصا وقتی راننده ها هم بی انصافی به خرج داده و از جابجایی مسافر به صورت عادی خودداری کنند.

 

این اتفاق برای ما رخ داد و راننده خط بی توجه به صف مسافران که منتظر ماشین بودند کنار خیابون داد میزد : ”
دربـــــــــــــــــست ” .
نگاه معنی دار و اعتراض های گاه و بی گاه مسافران هم راننده رو کلافه کرده بود و هم ما رو، به خاطر همین من و یک خانم و دو آقای دیگه با همدیگه ماشین رو با کرایه 6000 تومن دربست گرفتیم که برای هر مسافر نفری 1500 تومن میافتاد درحالی که کرایه خط فقط 550 تومن بود.

به هر ترتیب سوار تاکسی شدیم و راننده شروع کرد از مشکلات ماشین و گیر نیومدن لاستیک و بنزین آزاد زدن صحبت کردن و … .

کنار راننده مرد جوانی نشسته بود که انگار از خیس شدن زیر بارون دل خوشی نداشت. وقتی سخنرانی راننده درباره مشکلات  بنیادی مملکت شروع شد خیلی سریع خودش رو وارد بحث کرد که بهتره ادامه بحث رو به صورت یه گفتگوی دو طرفه دنبال کنیم :

راننده تاکسی : برادر خانمم یه وام 6 میلیون تومنی میخواست بگیره مجبور شد ماشینش رو بذاره به
عنوان وثیقه. بنده خدا الان خورده به مشکل دارند ماشینش رو مصادره می کنند. یه عده دزد دارند میلیارد میلیارد اختلاس میکنند کسی هم خبردار نمیشه اون وقت این جوون رو ببین چجوری سر می دوونند !

مسافر : نوش جونش!

راننده : (نگاه متعجب) نوش جون کی ؟

مسافر : نوش جون کسی که 3000 میلیاردتومن خورده!

راننده : (با لحن عصبی آمیخته به تمسخر) نکنه اون بابا فامیل شما بوده ؟

مسافر : نه ! فامیل من نبوده اما یکی بوده مثل همین مردم . مثل شما! مگه این یارو از مریخ اومده اختلاس کرده ؟ یا اون مدیر بانک از اورانوس به ریاست رسیده بوده ؟

راننده : نه آقا جان اونا از ما بهترون اند. من برای یک جفت لاستیک باید 3 روز برم تعاونی اون وقت اون 3000 میلیارد تومن رو میخوره یه آبم روش !

مسافر : خب آقا جان راضی نیستی نخر! لاستیک نخر …

راننده : (با صدای بلند) چرا نامربوط میگی مرد حسابی؟ مجبورم بخرم ! لاستیک نخرم پس چجوری با ماشین کار کنم ؟

مسافر : وقتی شما که دستت به هیچ جا بند نیست و یه راننده عادی هستی وقتی میبینی بارندگی شده و مسافر مجبوره زود برسه به مقصد میای ماشینی که باید تو خط کار کنه رو دربست میکنی …

راننده پرید وسط حرف طرف که : آقا راضی نبودی سوار نمیشدی !

مسافر : (با خونسردی) میبینی ؟ من الان دقیقا حال تو رو دارم. وقتی داشتی لاستیک ماشین میخردی. مرد حسابی فکر کردی ما که الان سوار ماشین تو شدیم و 3 برابر کرایه رو داریم میدیم راضی هستیم ؟ ما هم مجبوریم سوار شیم ! وقتی تو به عنوان یه شهروند عادی اینجوری سواستفاده
میکنی از مدیر یه بانک که میلیاردها تومن سرمایه زیر دستشه چه انتظاری داری ؟ اون هم یکی مثل تو در مقیاس بالاتر.

راننده آچمز شده بود و سرش تو فرمون بود …

مسافر که حالا کاملا دست بالا رو داشت با خونسردی ادامه داد : دزدی دزدیه … البته منظورم با شما نیستا ولی خداوکیلی چنددرصد از مردم ما اون کاری که بهشون سپرده شده رو خوب انجام میدن که
انتظار دارند یه مدیر بانک کارش رو خوب انجام بده ؟ منتهی وقتی اونا وجدان کاری ندارند کسی بویی نمیبره اما گندکاری یه مدیر بانک رو همه میفهمند. برادر من تو خودت رو اصلاح کن تا اون مدیر بانک جرات همچین خلافی رو نداشته باشه.

راننده که گوشاش تو اون هوای سرد از شدت خجالت حسابی سرخ شده بود گفت : چی بگم والا !

من اولین نفری بودم که تو مسیر باید پیاده میشدم و طبیعتا طبق قرار اجباری با راننده باید 1500 تومن
کرایه میدادم. وقتی خواستم پیاده شم یه اسکناس 2000 تومنی به راننده دادم.
راننده گفت 50 تومنی دارید ؟ با تعجب گفتم بله دارم و دست کردم تو کیفم و
یه سکه 50 تومنی به راننده دادم .
راننده هم یک اسکناس 1000 تومنی و یک اسکناس 500 تومنی بهم برگردوند و گفت : به سلامت !

همونطور که با نگاهم تاکسی رو که تو هوای بارونی مه آلود حرکت میکرد رو دنبال میکردم چترم رو
باز کردم و پولا رو تو کیفم گذاشتم … آروم شروع کردم به قدم زدن و با خودم فکر میکردم یعنی من هم باید خودم رو اصلاح کنم … .
همه کنار گود ایستاده ایم و می گوئیم لنگش کن !


نوشته شده در پنج شنبه 90/8/19ساعت 9:16 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |

.....امشب به هوایت نفسی باز غزل جان/ صید تو ، مرا او قفسی باز غزل جان/ من مست و خرامان که توام میر شکاری/ جز من ، نکند بر هوسی باز غزل جان/ تیز است مرا چشم و ستیز است به چنگال/ شهباز رها بر مگسی باز غزل جان/ ما را نه سزاوار گرفتار به کنجی

خوار آمده چون خار وخسی باز غزل جان/ این خانه به مهمان شده ارزان به در آیید/ بر در نزند هیچکسی باز غزل جان/ ای داد ز بی داد به فریاد ِ سکوتم/ شاید تو به فریاد رسی باز غزل جان/ درمانده تر از پیش ، شب تار و گرفتار/ کو راه مرا پیش و پسی باز غزل جان/ بی نام و نشان همنفسی باز به تکرار/ امشب به هوایت نفسی باز غزل جان/

نوشته شده در پنج شنبه 90/8/19ساعت 8:14 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |

طرح های دیدنی برای جالباسی (20 عکس)
طرح های دیدنی برای جالباسی (20 عکس)

طرح های دیدنی برای جالباسی (20 عکس)

طرح های دیدنی برای جالباسی (20 عکس)

طرح های دیدنی برای جالباسی (20 عکس)

طرح های دیدنی برای جالباسی (20 عکس)

طرح های دیدنی برای جالباسی (20 عکس)
طرح های دیدنی برای جالباسی (20 عکس)
طرح های دیدنی برای جالباسی (20 عکس)

طرح های دیدنی برای جالباسی (20 عکس)

طرح های دیدنی برای جالباسی (20 عکس)

طرح های دیدنی برای جالباسی (20 عکس)

طرح های دیدنی برای جالباسی (20 عکس)

طرح های دیدنی برای جالباسی (20 عکس)

طرح های دیدنی برای جالباسی (20 عکس)
طرح های دیدنی برای جالباسی (20 عکس)
طرح های دیدنی برای جالباسی (20 عکس)
طرح های دیدنی برای جالباسی (20 عکس)
طرح های دیدنی برای جالباسی (20 عکس)



نوشته شده در پنج شنبه 90/8/19ساعت 7:34 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |

از سایت 4shared می خواستم یه فایل دانلود کنم .560 ثانیه صبر کردم بعد پیغام داده ،می خوای دانلود کنی ؟
می گم پ ن پ خیلی حال داد یه بار دیگه بشمار من باز برم قایم شم .نیایا …

رفتم درمونگا آمپول بزنم یارو پرستاره میگه آروم بزنم؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَـــ هرچی قدرت داری بده به بازو هات بزن بترکون بزار پولی که در میاری حلال باشه..

به مغازه داره میگم:آقا گلاب دارین؟میگه واسه خودتون میخوای؟
میگم: پـَـــ نــه پـَـــ خواستم قبلش بریزم صورتت بگم گلاب به روتون دستشویی دارم !!

بابابزرگم مرده .. قرار شد من خبر بدم به مادرم که باباش مرده ،
اومدم میگم: مامان مامان بابابزرگ بود ؟ مرد ..
مامانم میگه ؟ پدر من ؟ میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ پدر پسر شجاع ،
میگه ینی بی پدر شدم ؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ میریم سالمندان یکی دیگشو برات میخریم ناراحت نباش .
میگه یعنی بابام دیگه نمیاد ؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ گه گداری میاد یه سری میزنه سوغاتم برامون از بهشت برین حوری ، میاره …
میگه حالا بهشت زهرا خاکش میکنن ؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ کربلا خاکش میکنن…

دو نفر تو خیابون دعواشون میشه ، پلیس از اونجا رد میشه میگه مشکلی پیش اومده ؟
پــَـ نه پـــَــ میخواستیم شما رو امتحان کنیم ببینیم به دعوا هم رسیدگی می کنید…

موسی فریاد زد عصایم را بیاورید.
فرعون وحشت‌زده پرسید می‌خواهی عصا را به اژدها تبدیل کنی؟
موسی گفت : پ.ن.پ. می‌خوام برم خونه. ببخشید دیگه، خیلی زحمت دادیم!!


نوشته شده در پنج شنبه 90/8/19ساعت 7:32 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |

 

این عکس ها را اداره هواشناسی استرالیا و انجمن اقیانوس شناسی و هواشناسی استرالیا منتشر کرده است. قرار است این تصاویر در تقویم هواشناسی 2012 استرالیا چاپ شوند. عکس بالا، که عکاس آن مت اسمیت است، یک رنگین کمان دوگانه را در نیوساوث ویلز آن کشور نشان می دهد
(همه عکس ها از اداره هواشناسی استرالیا http://www.bom.gov.au/calendar)

 


تقویم هواشناسی استرالیا از سال 1985 هر سال به چاپ می رسد و برای انتخاب عکس های آن یک مسابقه عکس در سطح کشور برگزار می شود. این عکس یک توفان را در شمال شرقی استرالیا نشان می دهد. عکس از سوزان پالارد.
 

 

در هر تقویم عکس هایی با موضوعاتی مانند ابر، توفان، صاعقه، رنگین کمان، گردباد و سایر پدیده های طبیعی به چشم می خورد. عکس بالا، سیل در کوئینزلند را نشان می دهد.‌ عکس از هلن کومنز.
 

 

در این تقویم جدول آب و هوایی مربوط به 12 شهر استرالیا نیز وجود دارد. توفانی در ویکتوریا، عکس از استفانی هال.
 

 

رعد و برق در شمال استرالیا،‌ عکس از مارک پسیوال.
 

 

جان مارتین این تصویر "توفان برفی" را در غرب سیدنی گرفته است.
 

 

تقویم هواشناسی امسال بیست و هشتمین تقویم از این نوع خواهد بود که در 50 هزار نسخه به چاپ می رسد. عکسی از یک درخت یخ زده در ویکتوریا، عکس از پل برگس.
 

 

سوزان میس این عکس را از ابرهای غیرمعمول در تاسمانیا گرفته است.
 

 

جینا هارینگتون و عکسی از "ابری عجیب،‌ بزرگ و غلتان" در کوئینزلند.
 


نوشته شده در چهارشنبه 90/8/18ساعت 10:17 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |

در تالش یا به عبارتی طوالش همه چیز وسوسه‌انگیز است. تالش با وجودی که در غرب استان زیبای گیلان قرار دارد، اما به اندازه قامتش نام و نشانش شناخته نیست. آنچه تاریخ و شواهد گواهی می‌دهند نام شهرستان تالش از قوم تالش برگرفته شده است؛ قومی که از اقوام کادوس برجای مانده است. تالش از سمت غرب به استان اردبیل و از جانب شمال به آستارا می‌رسد. شهرهای پره سر، ماسال، رضوانشهر و هشتپر نیز در شناسنامه منطقه تالش ثبت شده است.
 
روستا که نه، یک تاریخ
راه هر دیار و روستایی را در این منطقه پیش می‌گیرید با دنیایی از شگفتی و قدمت روبه‌رو خواهید شد، چنان که می‌مانی از این همه ابهت، شکوهی که آرام و زیبا، زیر ترنم باران سرنوشت خویش را برای رهگذران روایت می‌کند. روستای «آق اولر» یکی از آن همه است که هم جنگل و رودخانه دارد و هم کلی جاذبه‌های تاریخی. آن‌هنگام که کاوشگران، گورستانی باستانی را در این روستا کشف کردند، اهمیت این منطقه نه دوچندان بلکه صدچندان شد.
جالب است بدانید که گورهای این آرامستان تاریخی 3 طبقه است و به صورت دخمه‌ای و سنگچین ساخته شده‌اند. پژوهشگران با به دست آوردن اشیا در این منطقه به این نتیجه رسیده‌اند که ساکنان دور دست آق اولر و مناطق اطراف آن به زندگی پس از مرگ باور داشته‌اند. گورستان حکایت دیرینه و ناگفته‌های بسیار در سینه دارد...
نام شهرستان تالش از قوم تالش برگرفته شده است؛ قومی که از اقوام کادوس برجای مانده است.
این روستا در گذر زمان مردمان بسیار به خود دیده است که هر کدام نقشی از خود بر جای گذاشته‌اند؛ نقشی برای ماندگاری و ثبت خویش در تاریخ. یکی از این نقش‌ها، کاخ‌های ییلاقی سردار امجد است. خان‌نشین محل استقرار خان و خاندان و نزدیکان، قراول خانه محل استقرار نظامیان و اصطبل کاخ بخش‌های مختلف این مجموعه را تشکیل داده‌اند؛ مجموعه‌ای که در یک مقطع زمانی مرکز قدرت و امارت در منطقه بوده است.
متاسفانه اصطبل این مجموعه در دوران مشروطه به آتش کشیده شده است. کاخ‌های ییلاقی سردار امجد در 2ساختمان جداگانه بنا شده و خان‌نشین آن نیز به صورت 2طبقه است. هنوز یکی از بناهای آن مخروبه مانده، اما بخش دیگری از این بنا تا حدودی تعمیر و مرمت شده است. در حال حاضر از این کاخ به عنوان پایگاه سازمان میراث فرهنگی و گردشگری استفاده می‌شود.اما علاوه بر گورستان و کاخ می‌توانید در روستای آق اولر از حسینیه و مسجد شیرخان و قبر پیرعلی که مردم آن را شفادهنده می‌دانند، بازدید کنید.
به غیر از این آثار، مراسم زیبایی در زمان‌های خاصی برگزار می‌شود، سنت‌هایی که قرن‌ها در سینه‌ها ضبط و به دل و جان نوادگان و نسل‌های بعدی منتقل شده‌اند. از میان همه آن‌ها می‌توان به برگزاری مراسمی همچون روز سلطان، دروزه، 45 نوروز، پنجک، مراسم بندآوردن باران وکوبیدن بر ظرف مسی برای جلوگیری از ماه گرفتگی و خورشید گرفتگی اشاره کرد که از مراسم خاص روستاست و همین‌طور یوله چله، قصه چله و سیومو نیز از مراسم شب یلدا است. البته ورزش‌های محلی چون اسب‌سواری، کشتی مردان «قائیش گوتورمک» یا «قائیش چکدی»، بورک قاچدی، خاله خاله و چیلینگ که بسیار مهیج هستند به صورت سنتی برگزار می‌شوند و دیدن‌شان برای هر گردشگری خاطره‌ای فراموش‌نشدنی است.
شما در روستای مریان شاهد بزرگ‌ترین گورستان پیش از تاریخ به مساحت 400 هکتار خواهید بود! این رامستان همچون نمونه قبلی، 3طبقه و سنگچین شده است.
حالا لطفا اندکی زمان بگذارید و از سمت شمال آق اولر حرکت کنید تا به دهکده «مریان» برسید. می‌پرسید چرا؟ کلی بهانه‌های زیبا وجود دارد؛ درست از جنس طبیعت و تاریخ، از جنس شکوه و... پس لطفا شک نکنید. حتما از رفتن خود پشیمان نخواهید شد. شما در روستای مریان شاهد بزرگ‌ترین گورستان پیش از تاریخ به مساحت 400 هکتار خواهید بود! این آرامستان همچون نمونه قبلی، 3طبقه و سنگچین شده است.
معماری و ساخت خانه‌های این روستا کمی متفاوت با دیگر مناطق تالش است دلیل آن هم قرار گرفتن روستا در ناحیه‌ای کوهستانی است. سقف چوبی خانه‌ها، لته‌کوبی است. همچنین برای جلوگیری از نفوذ سرما، درهای ورودی و پنجره‌ها، تا اندازه‌ای کوچک انتخاب شده‌اند. هر چند پیش‌ترها برای ساخت خانه‌ها از مصالح بومی یعنی سنگ، ملات کاهگل و چوب استفاده می‌کردند اما به گفته یکی از اهالی پس از وقوع زلزله در سال 1369، اکنون بیشتر خانه‌ها با استفاده از مصالح جدید مثل سیمان، آجر و تیرآهن ساخته می‌شوند.
یک حمام قدیمی هم از دوره‌های گذشته در مریان باقی‌مانده است که دیدن آن خالی از لطف نخواهد بود. برای تاریخ این بنا 2 احتمال وجود دارد؛ برخی آن را به اواخر دوره صفویه نسبت داده‌اند و دسته‌ای دیگر حمام را متعلق به دوران قاجار می‌دانند. از خشت، ملات، گچ و سنگ به عنوان مصالح در ساخت این بنا استفاده شده است. متاسفانه ردی از پنجه اغیار بر پیکره حمام دیده می‌شود چرا که در بعضی قسمت‌های حمام، آثاری از کاشی‌های تزیینی و نقاشی دیواری به جا مانده بود که تقریبا تمام آنها به سرقت رفته است.
زنان مهربان روستا همپای مردان نیک سیرتشان در رونق دادن به سفره و معیشت خانه تلاش می‌کنند. این زنان زیباپوش بیشتر گلیم، جاجیم، شال و جوراب می‌بافند. در مریان هر ساله جشنواره سوارکاری و کشتی ویژه مردان، در مناطق ییلاقی روستا برگزار می‌شود که بسیاری از ساکنان مناطق اطراف به دیدن آن می‌آیند.
شما را که از دیدن جنگل و نشستن بر لب ساحل، غافل نکردیم! شاید آنگاه که گوش به نوای غریبانه نی چوپانان و آوازهای محلی تالشی که در جشن‌های مختلف روستای مریان سر به آسمان می‌گذارند، بسپاری، می‌توان و می‌شود به بسیاری از رازهای سر به مهر دست یافت.
منبع : جــــام جم

نوشته شده در چهارشنبه 90/8/18ساعت 9:47 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |








منبع: عصر ایران


نوشته شده در چهارشنبه 90/8/18ساعت 9:44 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |

منبع: گروه اینترنتی ایران ســــاره

نوشته شده در چهارشنبه 90/8/18ساعت 9:42 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |

...ا.گه قلبمو شکستی به فدای یک نگاهت/ این منم چون گل پرپر که نشستم سر راهت/ تو ببین غبار غم رو که نشسته بر
نگاهم/ اگه من نمردم از عشق تو بدون که رو سیاهم/ اگه عاشقی یه درد، چه کسی آن درد رو ندیده/ تو بگو کدوم عاشق، رنج دوری نکشیده/ اگه عاشقی گناه، ما همه غرق گناهیم/ میون این همه آدم، یه غریب و بی پناهیم/ تو ببین به جرم عشقت‌، پرپروازم بستند/ تو ندیدی منه مغرور که چه بی صدا شکستم /-چه بگم وقتی که عاشق، زخمی تیغ هلاکه/ همه بال و پر زدن‌اش رقص مرگی روی خاکه

 

نوشته شده در چهارشنبه 90/8/18ساعت 9:40 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |

 







































 

منبع : بدوعکس
عصر ایران

 

 

 


نوشته شده در یکشنبه 90/8/15ساعت 9:39 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |

<      1   2   3   4      >

Design By : Pichak