پيام
+
پيري براي جمعي سخن مي گفت. لطيفه اي براي حضار تعريف کرد همه ديوانه وار خنديدند. بعد از لحظه اي او دوباره همان لطيفه را گفت و تعداد کمتري از حضار خنديدند. او مجدد لطيفه را تکرار کرد تا اينکه ديگر کسي در جمعيت به آن لطيفه نخنديد.
محمد جواد س
90/11/23
همسايه خورشيد
او لبخندي زد و گفت: وقتي که نمي توانيد بارها و بارها به لطيفه اي يکسان بخنديد پس چرا بارها و بارها به گريه و افسوس خوردن درمورد مساله اي مشابه ادامه مي دهيد؟ گذشته را فراموش کنيد و به جلو نگاه کنيد.
همسايه خورشيد
ممنونم م جناب محمد بزرگوار
همسايه خورشيد
جناب جوك و خنده ..مسابقاتتون چيشد نتيجه اش؟؟
*زهرا بانو*
:)