شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ زندگي هيچ نبود، و به آساني يک گريه گذشت. کودکي را ديدم که دلش غمگين بود و بدنبال عروسک مي گشت. تا که در روياها همه دار و ندارش، قلک بي اعتبارش و دل خسته و زارش همه را بي منت، به عروسک بخشد غافل از آينده. *** زندگي فلسفه اي بيش نبود که در آن بيزاري، رهنماي همه ياران شده بود و محبت، افسوس. من خودم را ديدم، آن زماني که دلم سوخته بود و تو را مي ديدم، بي خبر از من و غمهاي دلم
و تو آن عصيانگر، که نماد همه خوبان شده بود!! و سخن از غم ياران مي گفت واپسين لحظه ديدار عجيب خود نصيحت گوي، من ديوانه شدي و سخن از رفتن، سخن از بي مهري!! تو که خود مي گفتي خسته از هرچه نصيحت شده اي. *** حيف از بازي ايام، دريغ از تکرار
اوه .فيد فلسفي عاشقانه ..ديييييييييي
اهههههههههههههم ..بعله جناب سلماني /شهر كه خلوت بشه ............هفت تير كش ميشه ..مثل من شده الان ..:-)))
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top