پيام
+
زندگي هيچ نبود،
و به آساني يک گريه گذشت.
کودکي را ديدم که دلش غمگين بود و بدنبال عروسک مي گشت.
تا که در روياها
همه دار و ندارش،
قلک بي اعتبارش و دل خسته و زارش
همه را بي منت، به عروسک بخشد
غافل از آينده.
***
زندگي فلسفه اي بيش نبود
که در آن بيزاري، رهنماي همه ياران شده بود
و محبت، افسوس.
من خودم را ديدم، آن زماني که دلم سوخته بود
و تو را مي ديدم، بي خبر از من و غمهاي دلم

*زهرا بانو*
91/2/19
همسايه خورشيد
و تو آن عصيانگر،
که نماد همه خوبان شده بود!!
و سخن از غم ياران مي گفت
واپسين لحظه ديدار عجيب
خود نصيحت گوي، من ديوانه شدي
و سخن از رفتن،
سخن از بي مهري!!
تو که خود مي گفتي
خسته از هرچه نصيحت شده اي.
***
حيف از بازي ايام،
دريغ از تکرار
محمد جواد س
اوه .فيد فلسفي عاشقانه ..ديييييييييي
همسايه خورشيد
اهههههههههههههم ..بعله جناب سلماني /شهر كه خلوت بشه ............هفت تير كش ميشه ..مثل من شده الان ..:-)))