سفارش تبلیغ
صبا ویژن



























همسایه خورشید

نیمه های شب بود که بهم خبر دادند پیرغلام اباعبدالله الحسین (مرحوم پدر عزیزم)سکته مغزی کردند .من با عجله خودم را به منزل رساندم و باتفاق برادرم با اتومبیل یکی از اقوام بسمت بیمارستان حرکت کردیم .تویه مسیر پدرم که سرش روی دستهای من بود .در حالت تقریبا نیمه بیهوشی که کسی را نمیشناخت و اصلا حل مساعدی نداشت شروع به هزیان گفتن کرد .اما فکر میکنید هزیان این پیرمرد بیسواد و نوکر شصت ساله امام حسین (ع) چی بود ؟؟؟بخدا قسم تو اون حالتی که هیچ اراده ای از خودش نداشت .ورد زبونش بود /ای اهل حرم میر و علمدار نیامد/سقای حسین سید و سالار نیامد.....مدام صدا میزد یاحسین ..یازهراء /ما که حسابی از این جملات بابا منقلب شده بودیم .فقط اشک میریختیم و صورت بابا را غرق بوسه میکردیم ..اینجا بود که معجزه ارباب کامل شد //پدر پیر و بیسواد من که فقط حمد و سوره نمازش را بلد بود بخونه ..شروع کرد از حفظ قرآ» خوندن ..قل اعوذ و برب الناس ......../ولله قسم این پیر غلام حتی از روی قرآن هم بلد نبود این سوره ها را در حالت عادی بخونه ..ولی بلطف آقا ..اونهم تو اون حالت ..............وقتی رسیدیم بیمارستان و تو بخش اورژانس مغز و اعصاب بستریشون کردیم ..پزشک معالجشون گفتند که یا پدرتون فوت میکنند و اگر بمونند هم تا آخر عمر یکطف بدنشون فلج خواهد بود ..اما بازهم بلطف ارباب .سه روز بعد بابا را با پاهای خودش و کاملا سالم از بیمارستان بردیم خونه ...این اگر معجزه نیست ..پس چیه ؟؟؟معجزه فقط شتر از دل کوه بیرون آوردن ..و یا عصا را تبدیل به مار کردن نیست ..بلکه اینهم گوشه ای از کرامات این عکس هایی زیبا برای آرامش و رفع خستگی - www.taknaz.irخاندان است .


نوشته شده در پنج شنبه 90/9/3ساعت 6:33 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |


Design By : Pichak