سفارش تبلیغ
صبا ویژن



























همسایه خورشید

 تو دل یه مزرعه /یه کلاغ روسیاه/هوائی شده بره /پابوس امام رضا(ع)/

اما هی فکر میکنه اونجا جایه کفتراست/آخه من کجا برم یه کلاغ که روسیاست/

من که تویه سیاهیا /از همه روسیاه ترم /میون اون کبوترها با چه روئی بپرم/


حال امشبم مثل همین کلاغه .یا امام رضا.میخوام بیام پابوست ولی با این روی سیاهم شرم

دارم. آقا جون.دلم میخواد مثل بچگیهام که هروقت زخم زبون زن بابا دلم را میسوزوند

میومدم پیشت و عقده گشائی میکردم ..بازم بیام ..ولی زنگار گناه دلم را مکدر کرده

.آقا جان منکه جائی را ندارم ..کسی را ندارم .خودت کمکم کن


نوشته شده در سه شنبه 90/12/9ساعت 7:3 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |


Design By : Pichak