سفارش تبلیغ
صبا ویژن



























همسایه خورشید

روز پاییزی میلاد تو در یادم هست 

روز خاکستری سرد سفر یادت نیست

ناله ی ناخوش از شاخه جدا ماندن من

در شب آخر پرواز خطر یادت نیست

تلخی فاصله ها نیز به یادت مانده ست 

نیزه بر باد نشسته ست و سپر یادت نیست

 خواب روزانه اگر در خور تقدیر نبود

پس چرا گشت شبانه ، دربه در،یادت نیست

من به خط و خبری از تو قناعت کردم

قاصدک کاش نگویی که خبر یادت نیست

عطش خشک تو بر ریگ بیابان ماسید

کوزه ای دادمت ای تشنه, مگر یادت نیست

تو که خود سوزی هر شب پره را می فهمی

باورم نیست که مرگ بال و پر یادت نیست

تو به دل ریختگان چشم نداری بیدل

آنچنان غرق غروبی که سحر یادت نیست

 


نوشته شده در سه شنبه 90/12/9ساعت 8:20 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |


Design By : Pichak