سفارش تبلیغ
صبا ویژن



























همسایه خورشید

بچــه که بودم


با من بگو ای دوردست!

با من بخند ای مهربان !

با من بمان ای بی نشان!

هوای دلم ابریست . . . آسمان چشمم بارانی  . . .

من با خیال تو 

 نگاهم به آسمان و گامهای لرزانم روی سنگفرش کهنه این خیابان

و کسی نخواهد دید گونه های خیس از گریه ام را

زیر آوار سهمگین این باران !

با من بگو . .

از نیمه شبهایی که دستان عاشقم گیسوانت را شانه کشید

از خلوت شبهایی که لبهایم از لب تو . . شراب صد خاطره چید

با من بگو . .

از لبخندهایی که دلم را دیوانه کرد

از لحظه هایی که عاشق غمزده آغوش تو را بهانه کرد

با چشم خیس تا سحر . . سینه ات را آشیانه کرد

 . .

 دلتنگی ات آزارم میدهد . . دیوانه ام میکند

رفتنت کوچ غریبیست . . غریبه ام . . بی لانه ام میکند

با عشق . . باترانه . . با شعر بیگانه ام میکند

اکنون بگو . .

بعد از من عشوه با کدام شبزده آغاز میکنی؟ !

دور از نگاه من . . آغوش گرمت را

در شب کدام عاشق دیوانه باز میکنی؟ !

 . .

هوای دلم ابریست . . آسمان چشمم بارانی . .


نوشته شده در چهارشنبه 91/1/30ساعت 2:20 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |


Design By : Pichak