سفارش تبلیغ
صبا ویژن



























همسایه خورشید

بزرگواری میگفت رفته بودم ملاقات جانباز عزیزی که شیمیای شده

بود توسط عامل تاول زا

تمام صورتش تاول تاول بود ..بعد از احوالپرسی

بهش گفتم خدا انشاءالله شفا بده و صبر

.اون جانباز عزیز در حالیکه ماسک اکسیژنش را بر میداشت گفت

:من ناراحت خودم نیستم

ناراحت دخترمم /یه وقت صدا زد فاطمه جان بیا بابا.دیدم

یه دختر چهار پنجساله با چادر سفید گلدار

قشنگی اومد داخل ..چشمم افتاد به دستهای کوچولوی

این نازدانه دیدم پر از تاول شده دستهاش ....

اون جانباز عزیز گفت میبینی عامل تاول زا از من باین بچه رسیده .

بخدا درد خودم مهم نیست ولی وقتی

شبها این کوچولو میاد جلوم دستهای کوچیکش را نشونم

میده و هی میگه بابا میسوزه دستهام ...:-((


بخدا داغون میشم ////

 


نوشته شده در چهارشنبه 91/3/24ساعت 10:20 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |


Design By : Pichak