سفارش تبلیغ
صبا ویژن



























همسایه خورشید


کسب و کار:
 روستایی بود دور افتاده که مردم ساده دل و بی سوادی

در آن سکونت داشتند. مردی شیاد از ساده لوحی آنان استفاده می کرد

و بر آنان به نوعی حکومت می راند. بر حسب اتفاق گذر یک معلم به آن

روستا افتاد و متوجه دغل کاری های شیاد شد و او را نصیحت کردکه از اغفال

مردم دست بردارد وگرنه او را رسوا می کند اما مرد شیاد نپذیرفت. 

بعد از اتمام حجت، معلم با مردم روستا از فریبکاری های شیاد سخن گفت

ونسبت به حقه های او هشدار داد. بعد از کلی مشاجره بین معلم و شیاد

قرار بر این شدکه فردا در میدان روستا معلم و مرد شیاد مسابقه بدهند تا

معلوم شود کدامیک با سواد و کدامیک بی سواد هستند. در روز موعود همه

مردم روستا در میدان ده گردآمده بودند تا ببینند آخر کار، چه می شود.

شیاد به معلم گفت: بنویس «مار»

معلم نوشت: مار

نوبت به شیاد که رسید به جای نوشتن «مار» شکل مار را روی خاک کشید

و به مردم گفت: شما خود قضاوت کنید، کدامیک از اینها مار است؟ مردم که

همگی بی سواد بودند متوجه نوشته «مار» نشدند اما همه شکل مار را

شناختند و حق را به شیاد دادند، به جان معلم افتادند و تا می توانستند

او را کتک زدند و از روستا بیرون راندند.

نتیجه گیری


اگر می خواهیم بر دیگران تاثیر بگذاریم یا آنها را با خود همراه کنیم بهتر است

با زبان، رویکرد و نگرش خود آنها با آنها سخن بگوییم و رفتار کنیم. معمولا –

و نه لزوما همیشه – نمی توانیم با اصول و چارچوب فکری خود دیگران را مدیریت کنیم.

باید افکار و مقاصد خود را به زبان فرهنگ، نگرش، اعتقادات، آداب و رسوم و پیشینه

آنان ترجمه کرد و به آنها داد.


نوشته شده در دوشنبه 91/6/20ساعت 6:38 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |


Design By : Pichak