شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

درب کنسرو بازکن برقی
خدا از زبونت بشنوه
سفير نور
آخه چرا؟
رميصا
لينک باز نميشه
خلاصه نوبت به ماها که رسيد /يه خورده ام دلم تو سينه لرزيد يه وقت ديدم که با يه تخت روون /فرشته ها دارن ميان پيشمون عقده هنوز نشسته تو گلومه /گفتم که کار ما ديگه تمومه رو گونه اشکمون ميريزه نم نم / شايد که مارو ببرن جهنم تخت و آوردن پيشمون گذاشتند /فرشته ها پرده رو بر ميداشتند / همه بفکر اينکه مشروط شديم /پرده رو برداشتن و مبهوت شديم / يکي از اون فرشته هاي امداد /پشت سرهم صلوات فرستاد دست رو
دست روي سينه احترام ميکرديم /با صلوات همه سلام ميکرديم هرکه تونست بگه رو اون تخت کي بود / خودم ميگم فاطمه (س) و علي (ع) بود پيچيد صداي همه با زمزمه /که اومده مادرمون فاطمه (س) همه رها ز غصه و غم شدند /مامورا تا کمر همه خم شدن حضرت زهراء(س) که فداش بشم من /الهي خاک زير پاش بشم من رو کرد به مامورا که هرچي هستند /اينا همه بچه هاي من هستند چيکار داريد حساب کتاب ميکنيد /هي ازشون سوال جواب ميکنيد
اگر چه روسياهن اينها همه /حساب کتابشون همه با منه اينا همه بوي گل ياس ميدن / سينه زن حضرت عباس بودن بيا تو حال و روزشون را ببين /سينه هاي کبودشون را ببين اينا همه عاشق نور عينن /سينه زن فرزند من حسينن (ع) تو بچگي وقتي زمين ميخوردند /نام علي (ع) از ته دل ميبردند هياتي ان سينه هاشون زينبي است / تمام قلب و روحشون فاطميست کي گفته که بايد برن جهنم /اينا بهشتين تو هر دو عالم
غم از دل همه ما زدودن /در بهشت به روي ما گشودن
..........
درب کنسرو بازکن برقی
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top