همسایه خورشید
پسر کوچکی در مزرعه ای دور دست زندگی می کرد هر روز صبح قبل از طلوع خورشید از خواب برمی خواست وتا شب به کارهای سخت روزانه مشغول بود
هم زمان با طلوع خورشید از نرده ها بالا می رفت تا کمی استراحت کند در دور دست ها خانه ای با پنجرهایی طلایی همواره نظرش را جلب می کرد و با خود فکر می کرد چقدر زندگی در آن خانه با آن وسایل شیک و مدرنی که باید داشته باشد لذت بخش و عالی خواهد بود .
با خود می گفت : اگر آنها قادرند پنجره های خود را از طلا بسازند پس سایر اسباب خانه حتما بسیار عالی خواهد بود .
بالاخره یک روز به آنجا می روم و از نزدیک آن را می بینم…
یک روز پدر به پسرش گفت به جای او کارها را انجام می دهد و او می تواند در خانه بماند .
پسر هم که فرصت را مناسب دید غذایی برداشت و به طرف آن خانه و پنجره های طلایی رهسپار شد .
راه بسیار طولانی تر از آن بود که تصورش را می کرد .
بعد از ظهر بود که به آن جا رسید و با نزدیک شدن به خانه متوجه شد که از پنجره های طلایی خبری نیست و در عوض خانه ای رنگ و رو رفته و با نرده های شکسته دید .
به سمت در قدیمی رفت و آن را به صدا در آورد .
پسر بچه ای هم سن خودش در را گشود . سوال کرد که آیا او خانه پنجره طلایی را دیده است یا خیر ؟
پسرک پاسخ مثبت داد و او را به سمت ایوان برد . در حالی که آنجا می نشستند نگاهی به عقب انداختند و در انتهای همان مسیری که طی کرده بود و هم زمان با غروب آفتاب , خانه خودشان را دید که با پنجره های طلایی می درخشید…
آدمی اگر فقط بخواهد خوشبخت باشد به زودی موفق میگردد ولی او می خواهد خوشبخت تر از دیگران باشد و این مشکل است زیرا او دیگران را خوشبخت تر از انچه هستند تصور میکند
مونتسکیو
هنرمند اوکراین اولگ شاپلیاک نقاشی های شگفت انگیز را طراحی کرده است که با دیدن آنها انسان فکر می کند که دچار توهم شده است. اجزای مختلفی که در قسمت های خاصی از تصاویر رنگ آمیزی کرده است با هم به شکل یک پرنده، صورت انسان، یا حتی بدن انسان دیده می شوند. در هر نقاشی شما دو تصویر مجزا را خواهید دید.
خودرو
مارمولک یا مرد عنکبوتی؟
در سال 2009 میلادی عکسی از این خزنده بر روی اینترنت قرار گرفت که نشان می داد که سر و و بالا تنه این خزنده دارای رنگی قرمز و تا حدودی بنفش و پایین تنه آن به رنگ آبی پررنگ است.
به شکلی ناخوداگاه و به علت شباهت با لباس شخصیت فیلم مرد عنکبوتی لقب مارموک مرد عنکبوتی به این نوع خزنده داده شد. و البته خیلی ها این عکس را دستپخت برنامه فوتوشاپ می دانستند.
کسوف بر فراز بانکوک
کسوف یک پدیده کیهانی می باشد که در طی آن کره ماه بین زمین و خورشید قرار می گیرد.
کسوفی که در 15 ژانویه 2010 در دنیا قابل رویت بود طولانی ترین کسوف این هزاره بود و تا سال 3034 کسوفی به این مدت تکرار نخواهد شد.
طول مدت این کسوف 11 دقیقه و 7?8 ثانیه بوده و در ای کسوف قطر ماه کمتر از خورشید به نظر می رسد و باعث می شود تا خورشید به شکل یک هلال ماه به چشم آید.بعد از اتمام این پدیده عکاسان زیادی تصاویر خود از این اتفاق بر روی اینترنت قرار دادند. تصویری که شما می فرمایید تصویر یک هواپیمای در حال پرواز بر فراز شهر بانکوک پایتخت تایلند است.
گوزنی بر روی دکل مخابراتی
این عکس ها در منطقه مانیتوبای کشور کانادا گرفته شده بود.مردم محلی نیز شاهد این ماجرا بودند و باعث شدند که رسانه ها این مطلب را پوشش داده و نظریات مختلفی را در رابطه با علت این واقعه مطرح کردند.
بسیاری معتقدند که این گوزن به علت برخورد با یک قطار در حال عبور از خط آهن نزدیک محل به بالای سیم ها پرتاب شده است.
بعضی نیز معتقد بودند که ارواح این کار را انجام دادند.در عین حال در همان زمان واقعه مشابهی نیز در نیویورک آمریکا نیز رخ داد.
در سال 2004 در آلسکا نیز یک گوزن نر در میان کابل های ارتعاشی نیم اینچی گرفتار شده و به ارتفاع 15?2 متری پرتاب شده و به زمین می خورد. در عین حال این جانور سنگین وزن بعد از به زمین خوردن زنده می ماند.
خوک عظیم الجثه
این اتفاق بنا به توضیحات در ایالت آلابامای آمریکا رخ داده و در طی آن این خوک 447 کیلویی به طول 2?4 متر توسط یک تپانچه مخصوص مجهز به دوربین توسط این پسربچه کار شده است.
بنا بر اطلاعات منتشره این کودک 8 گلوله به این خوک شلیک کرده و سه ساعت بعد از آن این حیوان به دلیل خونریزی کشته شده است. چند روز پس از منتشر شدن این تصویر افرادی درباره اصالت تصویر سوالاتی را مطرح کردند.
پرفسور فیزیک دانشگاه نیویورک ریچارد پرندت با استفاده ار تکنیک های مربوط به عکاسی مدعی شد که پسر موجود در تصویر در حقیقت چند متر عقب تر و در مکانی دیگر ایستاده است. اما خبرگزاری اسوشیتد پرس بدون توجه به این اظهار نظرها این عکس را بر روی سایت خود نگاه داشت.
خرس قطبی و سگ قطبی
او معمولا هر سال برای عکس برداری از خرس های قطبی به سواحل غربی کشور کانادا سفر می کند و در سال 2006 و در حین عکاسی او متوجه نزدیک شدن یک خرس قطبی به دسته ای از سگ ها می شود و تصور می کند که خرس قصد حمله به سگ ها را دارد اما با تعجب می بیند که خرس و سگها مشغول بازی با هم می شوند.بنا بر مشاهدات روزینگ این خرس در دفعات بعد هم برای بازی با سگ ها به آن منطقه آمده بوده است.
در 4 فوریه 1976 یک زلزله نیرومند 160 کیلومتری گواتمالا سیتی در کشور گواتمالا را لرزاند و باعث کشته شدن 23000 نفر شد. در ژوئن 1976 ماهنامه نشنال جئوگرافی یک شماره اختصاصی مربوط به عکس های این حادثه را منتشر کرد که یکی از این عکسها مربوط به تصادف یک هواپیمای در حال فرود با یک خودروی وانت بود. این عکس توسط رابرت مدن گرفته شده بود. این هواپیما قصد داشته است تا به دلیل وقوع بادهای شدید در این منطقه بر روی یک اتوبان در همان نزدیکی فرود اضطراری انجام دهد که فرود ناموفقی را تجربه کرده و به خودروی مورد نظر برخورد می کند. هیچ کس در این حادثه آسیب شدیدی ندید.
دلفین صورتی
در ژوئن 2007 تصویری از یک دلفین صورتی در منطقه جنوب غربی لویزیانا بر روی اینترنت منتشر شد. این عکس توسط کاپیتان یک کشتی عبوری از این منطقه گرفته شده است. بنا بر اظهار نظر کارشناسان جانور شناسی این مورد سومین مورد گزارش رویت یک دلفین صورتی در خلیج مکزیک و چهاردهمین مورد در جهان است.
مار و بالا کشیدن کانگورو
در سال 2005 شبکه خبری ABC استرالیا یک تصویر از یک مار پیتون بسیار بزرگ را منتشر کرد که در حالا بالا کشیدن یک کانگوروی بزرگ از عمق رودخانه ای در یک دره در منطقه کیمبرلی در غرب استرالیا است. در سال 2007 این ادعا مطرح شد که جانور مورد نظر یک گاو است که البته ادعای صحیحی نبود. پیتون زیتونی که در تصویر مشاهده می کنید دومین مار بزرگ استرالیا است که به شکار جانوران معروف مشهور است.
گوسفندان بر روی دیواره سد
در سپتامبر 2010 تصاویری در اینترنت منتشر شد که یک گله کوچک گوسفندان کوهی امریکایی را در حال چراء برروی دیواره یک سد در ایالت ویومینگ در امریکا نشان می داد. بسیاری از سایت ها این تصاویر را جعلی خوانده و اعلام کردند که سد مورد نظر در تصویر یک سد در ایتالیا است و حیوانات مورد نظر در تصویر هم بزهای کوهی می باشند.
باشگاه خبرنگاران جوان
صحبت کردن در مورد هر اثر، به یک هفته زمان نیاز دارد. اما نقاشی های رویایی «یان دیوی» بر روی پر حتی در نگاه اول بسیار چشم گیرند. هنرمند 46 ساله که در مزرعه ای در پارک ملی اسنودونیا، ایالت ولز زندگی می کند پرهایش را از یک مجتمع پرورش قو می گیرد.
این تصویر تغییر سایز داده شده است،برای دیدن سایز اصلی کلیک کنید %1.
تنها از پرهایی که به صورت طبیعی و سالی یکبار از بدن قوها جدا می شوند استفاده می کند. پس از تمیز کردن، با انبر آنها را صاف و مرتب می کند. همیشه طرح اولیه ای از ایده اش می کشد چون تنها 30 سانتی متر طول و 8 سانتی متر عرض برای انجام کار دارد بنابراین باید دقیقا بداند چه طرحی را روی بوم اصلی پیاده کند.
کمی ماده ی اولیه روی پر اضافه می کند و با رنگ های پلاستیک مخصوص نقاشی اش را بروی پر انجام می دهد. برای گنجاندن جزئیات ظریف نقاشی از قلم موی مخصوص با اندازه 000 استفاده می کند.
این تصویر تغییر سایز داده شده است،برای دیدن سایز اصلی کلیک کنید %1.
در نهایت شگفتی باید بدانید، یان شش سال پیش برای اولین بار قلم مو به دست گرفته است. با نقاشی روی بوم آغاز کرد و متوجه استعدادش در این زمینه شد اما در هنگام سفر به زلاند نو جائیکه همسرش «تریسی» را ملاقات کرد متوجه توانایی اصلی اش در نقاشی بروی پر قو نشده بود. در آنجا توانست از نقاشی های زیبای «مورائی» بروی پر دیدن کند.
به خاطر آورد که پر صدها پرنده را در ویلز دیده است و تمام آنها می توانند پرده ی نقاشی باشند. در حال حاضر او به خاطر هنر و کارش محبوبیت بسیاری دارد و آثار او با بهای هزاران دلار به فروش می رسند.
این تصویر تغییر سایز داده شده است،برای دیدن سایز اصلی کلیک کنید %1.
این تصویر تغییر سایز داده شده است،برای دیدن سایز اصلی کلیک کنید %1.
این تصویر تغییر سایز داده شده است،برای دیدن سایز اصلی کلیک کنید %1.
این تصویر تغییر سایز داده شده است،برای دیدن سایز اصلی کلیک کنید %1.
این تصویر تغییر سایز داده شده است،برای دیدن سایز اصلی کلیک کنید %1.
داستان جالب هواشناسی رئیس جوان قبیله سرخ پوستان
خیلی وقتها ما خودمان مسبب وقایع اطرافمان هستیم
مردان قبیله سرخ پوست از رییس جدید میپرسند
«آیا زمستان سختی در پیش است؟»
رییس جوان قبیله که هیچ تجربهای در این زمینه نداشت، جواب میده
«برای احتیاط برید هیزم تهیه کنید»
بعد میره به سازمان هواشناسی کشور زنگ میزنه:
«آقا امسال زمستون سردی در پیشه؟»
پاسخ: «اینطور به نظر میاد»
پس رییس به مردان قبیله دستور میده که بیشتر هیزم جمع کنند و برای اینکه مطمئن بشه یه بار دیگه به سازمان هواشناسی زنگ میزنه:
«شما نظر قبلیتون رو تایید می کنید؟» پاسخ: «صد در صد»
رییس به همه افراد قبیله دستور میده که تمام توانشون رو برای جمع آوری هیزم بیشتر صرف کنند.
بعد دوباره به سازمان هواشناسی زنگ میزنه:
«آقا شما مطمئنید که امسال زمستان سردی در پیشه؟»
پاسخ: بگذار اینطوری بگم؛ سردترین زمستان در تاریخ معاصر!!!
رییس: «از کجا می دونید؟»
پاسخ: «چون سرخ پوست ها دیوانه وار دارن هیزم جمع می کنن!!
دون ویتو کورلئونه : بهش پیشنهادی کن که نتونه رد کنه.
- سینما پارادیزو -
آلفردو : خسته شدی پدر؟
پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک میکنه ولی موقع برگشتن خدا فقط نگاه میکنه.
- الماس خونین -
بعضی وقت ها این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سرهم میاریم می بخشه؟
ولی بعد به دوروبرم نگاه میکنم و به ذهنم میرسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده.
- Sleepy Hollow -
شرارت چهره های زیادی داره. هیچکدومشون به اندازه پاکدامنی خطرناک نیست!
- دوشیزه سان شاین-
بازنده ها کسایی هستند که از باختن خیلی می ترسن، اونقدر که حتی امتحانم نمی کنن...
- ساعت ها -
لئو ناردو میگه این پایان تمدن وقتی کسی رو واسه ساعت 4 دعوت میکنی و اون ساعت 2:30 میاد ...
- کاغذ بی خط -
این دنیایی که ما توشیم به درد کار نمیخوره. قبل از من و تو همه چیزش اختراع شده.
دنیای قصه ی تو، یه جور دنیاییه که خودت باید خلقش کنی.
اگه میخوای بگرده، به اراده ی تو باید دور خودش بگرده... وقتی میخوای آفتاب بشه، خورشید باید بتابه، وقتی نمیخوای بذار بره پشت ابرا... وقتی میخوای بارون بیاد، آسمون باید بباره، وقتی نمیخوای، اراده کن، بند میاد...
- مظنوین همیشگی -
بزرگترین نیرنگ شیطان این بود که به دنیا قبولوند که وجود نداره
- A Few Good Men -
تو تحمل این حقیقتو نداری .
تو این شانسو داری که چیزایی که من میدونمو نمیدونی .
- راه کارلیتو -
دیوید : حالا که از زندان آزاد شدی میخوای چیکار کنی؟
چارلی : میخوام یه موسسه کرایه ماشین تاسیس کنم
دیوید : تو چه رویایی هستی
چارلی : آدم با رویاهاست که زنده ست
- بعد از ظهر سگی-
دوست دارم اونی که منو می کشه از روی نفرت بکشه نه از روی وظیفه
- بی خوابی -
بازرس دورمر : یک پلیس خوب نمی تونه بخوابه چون همیشه ذهنش درگیر حل معماهاست و یک پلیس بد هم نمی تونه بخوابه چون همیشه عذاب وجدان داره
-خواهران غریب -
اون بار عصبانی بودم بهت گفتم بی لیاقت ، الان عصبانی نیستم ..... بی لیاقت
تنها بازمانده یک کشتی شکسته به جزیره کوچک خالی از سکنه افتاد. او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد و اگر چه روزها افق را به دنبال یاری رسانی از نظر می گذارند، اما کسی نمی آمد.
سرانجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پاره ها کلبه ای بسازد تا خود را از عوامل زیان بار محافظت کند و داراییهای اندکش را در آن نگه دارد.
اما روزی که برای جستجوی غذا بیرون رفته بود، به هنگام برگشتن دید که کلبه اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود. متاسفانه بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه جیز از دست رفته بود.
از شدت خشم و اندوه درجا خشک اش زد فریاد زد: خدایا چطور راضی شدی با من چنین کاری کنی؟"
صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید. کشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد. مرد خسته، از نجات دهندگانش پرسید: شما از کجا فهمیدید که من اینجا هستم؟ آنها جواب دادند: ما متوجه علائمی که با دود می دادی شدیم.
وقتی که اوضاع خراب می شود، ناامید شدن آسان است. ولی ما نباید دلمان را ببازیم چون حتی در میان درد و رنج دست خدا در کار زندگی مان است.
پس به یاد داشته باش، در زندگی اگر کلبه ات سوخت و خاکستر شد، ممکن است دودهای برخاسته از آن علائمی باشد که عظمت و بزرگی خداوند را به کمک می خواند.
منبع: گروه اینترنتی وارنینگ
خدا کند تبسم لبی به آه نشکند/بلور بغض سینه ای به شامگاه نشکند/کبوتری که پر زند بشوق آشیانه ای/ خدا کند که بال او میان راه نشکند
Design By : Pichak |