همسایه خورشید
از سال 1955 ، هر ساله بهترین عکسهای خبری را انتخاب میکند. هدف این تشکیلات از این کار ترغیب کردن رعایت استانداردهای حرفهای در زمینه فتو ژورنالیسم و تشویق مبادله آزاد و بدون محدودیت اطلاعات است.
در واقع World Press Photo بزرگترین و با اعتبارترین رقابت عکس خبری را در سطح جهان اداره میکند. در این پست به معرفی بهترین عکسهای خبری نیم قرن اخیر که از سوی این سازمان انتخاب شده است ، میپردازم.البته این عکسها مربوط به سالهای 1955 میلادی تا سال 2006 میباشد.
مرور این عکسها، متأسفانه چهره زشت و آمیخته با فقر و جهل و غرور و تعصب دنیا را پدیدار میکند.
هشدار : بعضی از عکس ها حاوی صحنه های دلخراش هستند.
تاریخ : می 1955
محل : چچن
عکاس : Lucian Perkins / The Washington Post
توضیح : پسر جوان در حال انتقال به اردوگاه آوارگان در جریان مناقشه بین نیروهای جداییطلب چچن و ارتش روسیه.

محل : دانمارک
عکاس : Mogens von Haven
توضیح : یک شرکتکننده در مسابقه موتورسواری، افتاده است.

محل : آلمان غربی
عکاس : Pirath Helmut
توضیح : یک سرباز آلمانی بعد از طی دوره اسارت در روسیه به میهنش بازگشته و با دختر 12 سالهاش که از یک سالگی او را ندیده، ملاقات میکند.

محل : شارلوت، کارولینای شمالی
عکاس : Douglas Martin / AP
توضیح : دروتی کانتس، یکی از نخستین دانشآموزان سیاهپوستی است که توانسته وارد دبیرستانهایی شود که پیش از آن صرفا سفیدپوستان را پذیرش میکرد. عکسالعملهای سفیدپوستان باعث شد که والدین دروتی تنها بعد از 4 روز وی را از دبیرستان خارج کنند.
محل : پراگ، چکاسلواکی
عکاس : Stanislav Tereba / Vecemik Praha
توضیح : مسابقه فوتبال بین پراگ و براتیسلاوا

محل : توکیو، ژاپن
عکاس : Yasushi Nagao / Mainichi Shimbun
توضیح : یک دانشجوی جناح راست، رهبر سوسیالیستها Inejiro Asanuma را ترور میکند.

محل : ونزوئلا
عکاس : Hector Rondon Lovera / Diario La Republica
توضیح : سربازی که مورد اصابت گلوله یک تکتیرانداز قرار گرفته در آغوش یک افسر نیروی دریایی. عکاس این عکس را در حالت درازکش برای پرهیز از اصابت گلوله تکتیرانداز به خودش گرفته است.

محل : سایگون، ویتنام جنوبی
عکاس : Malcolm W. Browne / AP
توضیح : یک بودائی در اعتراض به آزار و اذیت پیروان مذاهب به وسیله دولت ویتنام جنوبی خودسوزی کرده است. این عکس تأثیرگذار باعث شد، رئیس جمهور کندی حمایت از دولت ویتنام جنوبی را متوقف کند.

محل : قبرس
عکاس : Donald McCullin / for The Observer, Quick, Life, Great Britain
توضیح : یک زن ترک به عزای شوهرش که در جنگ داخلی بین ترکها و یونانیها در جزیره قبرس کشته شده، نشسته است.
محل : ویتنام جنوبی
عکاس : Kyoichi Sawada / United Press International
توضیح : یک مادر و فرزندانش برای فرار از بمباران آمریکاییها از عرض رودخانه عبور میکنند.

تاریخ : 24 فوریه 1966
محل : ویتنام جنوبی
عکاس : Kyoichi Sawada / United Press International
توضیح : سربازان آمریکایی جسد یک ویتکنگ را روی زمین میکشند. عکاس ژاپنی این عکس، در سال 1970 در مأموریتی در کلمبیا کشته شد.

محل : ویتنام جنوبی
عکاس : Co Rentmeester / Life
توضیح : فرمانده یک تانک M48 آمریکایی، عکاس هلندی این عکس را در حالی که روی کف داغ تانک خوابیده بود، گرفت. وی تنها عکاس هلندی بود که برنده بهترین عکس خبری سال شد.

محل : سایگون، ویتنام جنوبی
عکاس : Eddie Adams / AP
توضیح : پلیس ملی ویتنام جنوبی Nguyen Ngoc Loan ، یک ویت کنگ را اعدام می کند.

محل : لاندوندری، ایرلند شمالی
عکاس : Hanns-Jorg Anders / Stern
توضیح : یک کاتولیک جوان در زمان درگیری با نیروهای بریتانیایی. عکاس آلمانی این عکس، هانس جورج آندرس، بعد از یک شب درگیری خیابانی در ایرلند و در شرایطی که پلیس گاز اشک آور شلیک کرده بود، پسر جوانی را دید که ماسک ضد گاز بر سر داشت و روبروی دیواری ایستاده که روی آن نوشته شده :”ما صلح میخواهیم” ، قبل از اینکه گاز اشکآور خود عکاس را درگیر کند ، وی فرصت پیدا کرد ، دو عکس از این پسر بگیرد.

محل : آلمان غربی
عکاس : Wolfgang Peter Geller
توضیح : تیراندازی بین پلیس و دزدان بانک

محل : ویتنام جنوبی
عکاس : Nick-Ut Huynh Hong / AP
توضیح : عکاس این عکس، به خوبی آن روز را به یاد میآورد، نیروهای ویتنام جنوبی منطقهای را با ناپالم بمباران کردند، دختر ویتنامی در حالی که فریاد میزِد :”بسیار گرم است”، لباسهای در حال سوختنش را درآورد و بعد آب قمقمهاش را روی خود ریخت، عکاس با دیدن کودکان در حال فرار آنها را سوار اتوموبیلش کرد و به بیمارستان مجاور برد.

محل : سانتیاگو، شیلی
عکاس : Anonymous / New York Times
توضیح : سالوادور آلنده، رئیس جمهور شیلی لحظاتی قبل از مرگ در جریان کودتای پینوشه، عکاس این عکس ناشناس است و نیویورک تایمز این عکس را از منبعی که بر ناشناس ماندنش اصرار داشت، به دست آورد.

محل : نیجر
عکاس : Ovie Carter / Chicago Tribune
توضیح : یک قربانی خشکسالی

محل : بوستون، آمریکا
عکاس : Stanley Forman / Boston Herald
توضیح : یک زن و یک دختر خودشان را از یک ساختمان در حال اشتعال به پایین پرت میکنند.
محل : بیروت، لبنان
عکاس : Francoise Demulder / Gamma
توضیح : آوارگان فلسطینی. عکاس این عکس Françoise Demulder نخستین زنی است که توانست جایزه “بهترین عکس خبری سال” را تصاحب کند. وی در شرایطی برنده شد که این جایزه بیستمین سالگرد خود را تجربه میکرد.

محل : آفریقای جنوبی
عکاس : Lesley Hammond / The Argus
توضیح : پلس در خارج کیپ تاون به سوی شرکتکنندگان در یک تظاهرات نشسته که برای اعتراض به ویرانی خانههایشان تجمع کرده بودند، گاز اشکآور شلیک میکند.

محل : توکیو، ژاپن
عکاس : Sadayuki Mikami / AP
توضیح : تظاهراتی علیه ساخت یک فرودگاه در ژاپن

محل : تایلند
عکاس : David Burnett / Contact Press Images
توضیح : اردوگاه آوارگان ، یک زن کامبوجی در حالی که فرزندش را در آغوش گرفته است، منتظر توزیع غذا است

محل : اوگاندا
عکاس : Mike Wells, Great Britain
توضیح : یک پسر دچار سوء تغذییه شدید. عکاس این عکس وقتی که فهمید همان مؤسسهای که از انتشار این عکس به مدت 5 ماه خودداری کرده است، عکس را وارد رقابت عکاسی کرده، بسیار ناراحت شد. وقتی عکس برنده جایزه “بهترین عکس خبری سال” شد، عکاس بسیار برآشفت، چون مخالف برنده شدن در رقابتهای عکاسی از راه انتشار عکس افراد گرسنه و در حال مرگ بود.
محل : مادرید، اسپانیا
عکاس : Manuel Perez Barriopedro / EFE
توضیح : پلیس نظامی، پارلمان اسپانیا را تصرف کرده است. عکاس از بیم توقیف عکسها ، نگاتیوها را در کفشش قرار داد.

محل : بیروت، لبنان
عکاس : Robin Moyer / Black Star for Time Magazine
توضیح : کشتار فلسطینیهای اردوگاه آوارگان به وسیله فالانژهای مسیحی. در حالی که سربازان اسرائیلی مشغول تعریف کردن لطیفه برای هم بودند، عکاس این عکس برای ساعتها از جسدهای سوخته عکس میگرفت.

محل : شرق ترکیه
عکاس : Mustafa Bozdemir / Hurriyet Gazetesi
توضیح : بعد از یک زلزله، زنی جسد 5 فرزندش را پیدا کرده است.

محل : بوپال، هند
عکاس : Pablo Bartholomew / Gamma
توضیح : جسد کودکی که بعد از نشت گاز سمی از یک کارخانه صنعتی فوت کرده. این عکس، نماد حرص و آز جهان صنعتی شد.

محل : کلمبیا
عکاس : Frank Fournier / Contact Press Images
توضیح : یک دختر 12 ساله بعد از وقوع آشتشفشان در میان خار و خاشاک به دام افتاده است، بعد از 60 ساعت وی هوشیاری خود را از دست داد و فوت کرد.

محل : سانفرانسیسکو، آمریکا
عکاس : Alon Reininger / Contact Press Images
توضیح : ضایعات پوستی یک مبتلا به ایدز. این ضایعات پوستی نشان دهنده کاپوسی سارکوما هستند. در شرایطی که مجلات چندان تمایل نداشتند به اپیدمی ایدز بپردازند، عکاس این عکس با انتشار این عکس، بار دیگر باعث مطرح شدن نام این بیماری در جامعه شد.

محل : کره جنوبی
عکاس : Anthony Suau / Black Star
توضیح : تقابل مادری با پلیش ضد شورش بعد از دستگیری پسرش. این عکس در جریان تظاهراتی که برای اعتراض به تقلب در انتخابات برگزار شده بود ، گرفته شد.

محل : شوروی
عکاس : David Turnley / Black Star / Detroit Free Press
توضیح : زلزله ارمنستان

محل : بیجینگ، چین
عکاس : Charlie Cole / Newsweek
توضیح : یکی از مشهورترین عکس های جهان. مرد تانکها یا شورشی ناشناس، لقبی است که رسانهها به یک فرد ناشناس چینی دادهاند که در جریان اعتراضات 1989 میدان تیانانمن با ایستادن در جلوی ستونی از تانکهای ضدشورش تی 59 چینی، جلوی پیشروی آنها را گرفت.
عکس او یک روز بعد از سرکوب خشونتآمیز گردهمایی دانشجویان چینی گرفته شد. این فرد ناشناس که کیسههای پلاستیک در دست داشت و در حال عبور از خیابان بود یکباره جلوی صف تانکها ایستاد و مانع پیشروی آنها شد. با تغییر مسیر تانکها او نیز جای خود را عوض کرد و پس از سد راه تانکها از تانک اولی بالا رفت و چیزهایی را به سرنشینان آنها فریاد زد.
اطلاعات کمی در مورد این مرد در دست است. کمی پس از رویداد، روزنامه? ساندی از زردنامههای بریتانیایی این مرد را یک دانشجوی 19 ساله به نام وانگ وِیلین معرفی کرد اما صحت این ادعا اثبات نشده است. از آن زمان شایعههای زیادی در مورد این فرد و احوال او سر بر آورده است ولی برای هیچیک مدرک کافی ارائه نشده است.


محل : کوزوو، یوگسلاوی
عکاس : Georges Merillon / Gamma
توضیح : عزاداری برای مردی که در جریان تظاهرات برای اعتراض به لغو خودمختاری کوزوو کشته شده است.

محل : عراق
عکاس : David Turnley / Black Star / Detroit Free Press
توضیح : گروهبان آمریکایی به خاطر مرگ یک سرباز در آخرین روز جنگ که ظاهرا بهترین دوستش بوده و اشتباها مورد هدف خودی قرار گرفته است، میگرید.

محل : باردرا، سومالی
عکاس : James Nachtwey / Magnum Photos
توضیح : مادری فرزندش را آماده خاکسپاری میکند. کودک به خاطر قحطی فوت کرده است.

محل : منطقه فلسطینیان، غزه
عکاس : Larry Towell / Magnum Photos
توضیح : فلسطینیان بچه های خود را با اسلحه پرورش می دهند، تا در مقابل سربازهای اسرائیلی بایستند.

محل : رواندا
عکاس : James Nachtwey / Magnum Photos for Time magazine
توضیح : چهره مردی از قبیله هوتو که از سوی همِقبیلهایهایش به خاطر ظن به همکاری با قوم توتسی شکنجه شده است.

محل : کویتو، آنگولا
عکاس : Francesco Zizola / Agenzia Contrasto
توضیح : قربانیان آتش سوزی در کویتو ناشی از جنگ داخلی

محل : الجزیره، الجزایر
عکاس : Hocine / AFP
توضیح : یک زن در خارج بیمارستانی که مجروحان و کشتهشدگان قتل عام بنتالله به آن منتقل میشوند، در حال شیون است.

محل : کوزوو، یوگسلاوی
عکاس : Dayna Smith / The Washington Post
توضیح : بیوه یک سرباز ارتش آزادیبخش کوزوو در مراسم تشییع جنازه شوهرش
این داستان عجیب زنی ساکن منچستر انگلیس است که در شبی در سال 2008 در سن 34 سالگی همانند همیشه خوابید اما صبح زمانی که بیدار شد فکر کرد 15 ساله است!
صبح یک روز سال 2008 “ناومی جاکوبس” از خواب بیدار شد و آماده رفتن به مدرسه شد اما از طبقه پایین همانند همیشه عطر خوش صبحانه را احساس نکرد.
همه جا ساکت بود و فهمید که در خانه خودشان نیست. شب قبل را به یاد آورد که به خواهرش “سایمون” شب بخیر گفت و با فکر امتحان فردا چراغ را خاموش کرد و اکنون در تخت دیگری در اتاق دیگری در خانه دیگری بیدار شده بود و عکسهای یک پسر بچه 11 ساله ناشناس را روی میز عسلی کنار تخت می دید. به آینه نگاه کرد و خود را بزرگسال یافت.
15 ساله خوابیده و اکنون 34 ساله بیدار شده بود. اما در واقع 34 ساله خوابیده بود و با خاطرات 15 سالگی از خواب بیدار شده بود. درحالی که فراموش کرده بود یک پسر 11 ساله دارد که وی را “مامان” صدا می کرد!!
اکنون سه سال از آن روز عجیب گذشته است و “ناومی جاکوبس” به زندگی عادی خود بازگشته است. این زن از یک شکل بسیار نادر فراموشی آسیب دیده بود که وی را 17 سال به عقب برده و عقربه های ساعت زندگی اش را بر روی سال 1992 متوقف کرده بود.
سالی که هنوز در داونینگ استریت، “جان مژر”، جانشین مارگارت تاچر نخست وزیر بود، در کاخ سفید جورج بوش پدر آخرین روزهای ریاست جمهوری خود را می گذراند. تروریستها در ایرلند بمبگذاری کرده بودند و هنوز برجهای دوقلوی منهتن سر جایشان بود.
در دنیای “ناومی” نه گوگل بود نه فیس بوک، نه تلفنهای همراه و نه شوک دیجیتالی هزاره نو.
لئو، پسر این زن با یادآوری آن روز گفت: “مادرم را صدا کردم. به نظر می رسید که همسن خودم باشد.” این زن در این خصوص گفت: “در 15 سالگی فکر می کردم که در 34 سالگی دنیا را تکان خواهم داد. خودم را همیشه در سفر تصور می کردم، یک خبرنگار و یا نویسنده ای در میان هزاران ماجرا و یا پزشکی که برای درمان کودکان به آفریقا رفته است.
افقی از احتمالات بیکران را پیش روی خود می دیدم. از اینکه مثل مایکل جی. فاکس در فیلم سفر در زمان باشم خوشحال نبودم و نمی دانستم چه کسی هستم. کاری جز گریه کردن نبود. فقط می خواستم به زندگی دختری ام بازگردم.”
“فراموشی کلی گذرا ” (TGA ) نوعی از دست رفتن موقت توانایی به خاطر آوردن است که می تواند بین چند ساعت تا چند هفته به طول انجامد.
این آسیب با بسامد بیشتری بین افراد 56 تا 75 سال شایع است و در انگلیس از هر 100 هزار نفر 5 نفر به آن دچار می شوند. یکی از علل اصلی این نوع فراموشی، استرسهای شدید و حوادث دلخراش است. در این شرایط مغز برای دور شدن از بار سنگین موقعیت احساسی از مکانیزم دفاعی فراموشی موقت استفاده می کند و به خاطرات دورتر اعماق ذهن رجعت می کند.
ناومی رانندگی، اسامی اعضای خانواده و شماره تلفن دوستی که در آن روز سال 2008 از وی کمک خواست را به یاد می آورد. این کابوس 8 هفته به طول انجامید. جاکوبز افزود: “به نظر روانکاو، من می خواستم فراموش کنم چون از زندگی ام ناراضی بودم. سرانجام شروع کردم به قبول آینده و به این ترتیب خاطراتم دوباره بازگشتند.”
حاصل کابوس 8 هفته ای “ناومی جاکوبز” کتابی با عنوان “رویایم را بازیافتم” است که به تازگی منتشر شده است.
صبح یک روز سال 2008 “ناومی جاکوبس” از خواب بیدار شد و آماده رفتن به مدرسه شد اما از طبقه پایین همانند همیشه عطر خوش صبحانه را احساس نکرد.
همه جا ساکت بود و فهمید که در خانه خودشان نیست. شب قبل را به یاد آورد که به خواهرش “سایمون” شب بخیر گفت و با فکر امتحان فردا چراغ را خاموش کرد و اکنون در تخت دیگری در اتاق دیگری در خانه دیگری بیدار شده بود و عکسهای یک پسر بچه 11 ساله ناشناس را روی میز عسلی کنار تخت می دید. به آینه نگاه کرد و خود را بزرگسال یافت.
اکنون سه سال از آن روز عجیب گذشته است و “ناومی جاکوبس” به زندگی عادی خود بازگشته است. این زن از یک شکل بسیار نادر فراموشی آسیب دیده بود که وی را 17 سال به عقب برده و عقربه های ساعت زندگی اش را بر روی سال 1992 متوقف کرده بود.
افقی از احتمالات بیکران را پیش روی خود می دیدم. از اینکه مثل مایکل جی. فاکس در فیلم سفر در زمان باشم خوشحال نبودم و نمی دانستم چه کسی هستم. کاری جز گریه کردن نبود. فقط می خواستم به زندگی دختری ام بازگردم.”
این آسیب با بسامد بیشتری بین افراد 56 تا 75 سال شایع است و در انگلیس از هر 100 هزار نفر 5 نفر به آن دچار می شوند. یکی از علل اصلی این نوع فراموشی، استرسهای شدید و حوادث دلخراش است. در این شرایط مغز برای دور شدن از بار سنگین موقعیت احساسی از مکانیزم دفاعی فراموشی موقت استفاده می کند و به خاطرات دورتر اعماق ذهن رجعت می کند.
ناومی رانندگی، اسامی اعضای خانواده و شماره تلفن دوستی که در آن روز سال 2008 از وی کمک خواست را به یاد می آورد. این کابوس 8 هفته به طول انجامید. جاکوبز افزود: “به نظر روانکاو، من می خواستم فراموش کنم چون از زندگی ام ناراضی بودم. سرانجام شروع کردم به قبول آینده و به این ترتیب خاطراتم دوباره بازگشتند.”
|
|
|
فضایی حدود 50 متر مربع در آسمان و در کنار دریا یا رودخانه و یا مناظر زیبای شهری، به مشتریان اجازه می دهد تا 8 ساعت در این فضای رویایی غذای مورد علاقه خود را نوش جان کنند.
اصل این ایده از مردم بلژیک است که بوسیله یک جرثقیل مردم و رستوران در اوج قرار می گیرد و حالا سراسر دنیا را فرا گرفته است.(گفتنی است تنها 30 رستوران از این نوع توسط مبدع بلژیکی رستوران مورد تایید رسمی قرار گرفته است و ما بقی به صورت غیر رسمی در جهان وجود دارد)
همزمان 22 مشتری می توانند سر میز شام بنشینند و غذاهای خوشمزه سفارش دهند. می توانید موسیقی دلخواه خود را نیز انتخاب کرده و به صورت زنده آنرا داشته باشید. ایده رستورانی بر فراز آسمان عمر کوتاهی دارد اما به سرعت در 50 کشور دنیا رواج پیدا کرده است.
مجله فوربس نام این رستوران را بعنوان یکی از 10 رستوران شگفت انگیز و غیر عادی جهان به ثبت رسانده است. پاریس، لاس وگاس، لس انجلس، بیروت، لندن و حالا استانبول نیز دارای چنین رستورانی است. امنیت و لذت دو شعاری است که صاحبان این رستوران خطاب به مشتریان خود می دهند.
شعر طنز ماه رمضان
سحرگاهان به قصد روزه داری // شدم بیدار از خواب و خماری
برایم سفره ای الوان گشودند // به آن هر لحظه چیزی را فزودند
برنج و مرغ و سوپ وآش رشته // سُس و استیک با نان برشته
خلاصه لقمه ای از هرچه دیدم // کمی از این کمی از آن چشیدم
پس از آن ماست را کردم سرازیر // درون معده ام با اندکی سیر
وختم حمله ام با یک دو آروغ // بشد اعلام بعداز خوردن دوغ
سپس یک چای دبش قند پهلو // به من دادند با یک دانه لیمو
خلاصه روزه را آغاز کردم // برای اهل خانه ناز کردم
برای اینکه یابم صبر و طاقت // نمودم صبح تا شب استراحت
دوپرس ِ کلّه پاچه با دو کوکا // کمی یخدر بهشت یک خورده حلوا
به افطاری برایم شد فراهم // زدم تو رگ کمی از زولبیا هم
وسی روزی به این منوال طی شد // نفهمیدم که کی آمد و کی شد
به زحمت صبح خود را شام کردم // به خود سازی ولی اقدام کردم
به شعبان من به وزن شصت بودم // به ماه روزه ده کیلو فزودم
اگرچه رد شدم در این عبادت // به خود سازی ولیکن کردم عادت
خدایا ای خدای مهر و ناهید // بده توش و توانی را به« جاوید»
که گیرد سالیان سال روزه // اگرچه او شود از دم رفوزه
|
|
|
ساحل «ماهو» که در «سنت مارتین» هلند واقع است، خطرناکترین ساحل دنیاست. ساحلی که نه به خاطر زیبایی ساحلی بلکه به دلیل واقع شدنش در کنار فرودگاه بینالمللی پرنسس جولیانا در بین توریستها بسیار معروف شده است.
آنطور که هفته نامه سیاحت و تجارت نوشته است؛ هواپیما درست از چند ده متری بالای سر گردشگران عبور میکند. همین ویژگی باعث شده که توریستهای زیادی به این ساحل که در جزایر آنتیل هلند در دریای کارائیب واقع شده وارد شوند.
اگرچه ویژگیهای این ساحل، بسیار جذاب است، اما نباید از تابلوهای «خطر مرگ» که در نقاط مختلف ساحل «ماهو» نصب شده غافل شد، زیرا باند فرودگاه بینالمللی «جولیانا» که در جوار ساحل بنا شده، فقط 2180 متر است و هواپیماها مجبور هستند برای برخاستن از آن بیشتر از حد به ساحل نزدیک شوند، بنابراین با پرواز هواپیما و صدای گوشخراش آن، بیباکترین گردشگر نیز به وحشت میافتد.
وارد هر اتاقی که میشوید، صحبت از یکی از همکارانتان است که نقل مجلس چند همکار دیگر شده و چند دقیقهای سرگرمشان میکند. به راهروها که میروید ماجرای همکار دیگری را میشنوید و با وارد شدن به سالن ناهارخوری، از خصوصیترین موضوعات زندگی رئیستان با خبر میشوید. برای شما که نه علاقهای به شنیدن این حرفها دارید و نه میلی به اظهارنظر در این بحثها، شنیدن بدگوییهای محل کار یک زنگ خطر بزرگ بهنظر میرسد. فکر میکنید که مبادا شما هم موضوع صحبت در یک اتاق دیگر باشید یا اینکه درد دلهایتان با همین همکارها اتاق به اتاق چرخیده باشد و بر سر زبانها افتاده باشد. شما از اینکه موضوع بدگوییهای محیط کار شوید نگرانید و وقتی میشنوید که کسی در موردتان حرف نادرستی زده است، میرنجید یا عصبانی میشوید اما اگر میخواهید امنیتتان را در چنین محیطی حفظ کنید، باید کمی آرامتر و دست به عصاتر حرکت کنید. ساختن با چنین همکارانی آسان نیست اما با پیروی از چند راهنمایی میتوانید دشواری کمتری در این مسیر داشته باشید.
شوخیهای دوستانه محیط کار را باید از این بدگوییها جدا کنید. شناختن این تفاوتها آسان نیست اما باید شما تفاوت بدگویی را با یک گفتوگو تشخیص دهید. گفتوگو یعنی یک مکالمه با چهارچوب مشخص و دوستانه که به شما در مورد همکارانتان اطلاعات میدهد. در این مکالمه کسی قصد حمله به دیگری را نداشته و قصد ندارد بهخاطر محکومکردن همکار دیگری در موردش با شما صحبت کند. این گفتوگو فقط شناخت بیشتری در مورد محل کارتان به شما میدهد و هیچ نشانی از تمسخر و بدگویی در آن پیدا نمیشود.
اما بدگویی زمانی سر و کلهاش پیدا میشود که قصد گوینده تخریب چهره فردی دیگر و به زبان آوردن ایرادهایش در مقابل دیگران باشد. شنیدن رازهای زندگی دیگران آن هم بدون تمایلشان را میتوانید در این گروه قرار داده و احتمال دهید که گاهی اوقات هم شما موضوع این صحبتهای ظاهرا دوستانه باشید.
اغلب حرف و حدیثهای محیط کار فقط یک بدگویی خندهدار است و هیچ اثری از کینه و جنگ در آن دیده نمیشود. برای خیلی از آدمها این یک تفریح ساده و راهی برای ایجاد صمیمیت در محیط خشک اداری است.
اگر شنیدید که موضوع این صحبتها شدهاید، به جای اینکه حالت دفاعی بهخودتان بگیرید و به همکارهای پرحرفتان واکنش نشان دهید، از کنارش بهعنوان یک شوخی بیمزه بگذرید و آن را جدی نگیرید. فکر نکنید که تنها کسی هستید که در معرض این حرف و حدیثها قرار دارد بلکه آن را بهعنوان یک جریان رایج در محیط کار بپذیرید و سعی کنید برخوردی منطقی و بزرگوارانه در موردش داشته باشید. شما نمیتوانید جلوی زبان دیگران را به سادگی بگیرید اما میتوانید به یک زبان دیگر برای شرکت در این بحثها تبدیل نشوید.
بهجای احساساتی شدن و نشان دادن واکنشهای حساب نشده، سعی کنید شایعهها و بدگوییها را با گفتن حقیقت خنثی کنید. باز هم تاکید میکنیم که واکنش هیجانی نشان ندهید و درصورتی که این حرف و حدیثها به گوشتان رسید با آرامش حقیقت را به زبان بیاورید.
از طرف دیگر اگر احساس میکنید که بدگوییهای محل کار، رابطه شما و یکی از همکارانتان را تیره و تار میکند، از کسی که به او اعتماد کامل دارید، در کمال آرامش حقیقت را بپرسید و از او بخواهید که این گفتوگو را پیش خود نگه دارد.
اگر شنیدید که صحبتهای نامربوطی در مورد شما شده، به جای برافروخته شدن حقیقت را در شرایطی مناسب به زبان بیاورید یا اینکه با رفتار خود نشان دهید که این حرفها بیپایه و اساس بوده است. خنثی کردن این بدگوییها کمی زمان میبرد، پس صبور باشید. تنها با رفتار درست در موقعیتهای دیگر است که میتوانید ثابت کنید حرف بدگوها بیاساس بوده و حق با شماست.
موضوع بحث را فراموش نکنید. بدگوییهای محیطهای کار معمولا 2 موضوع اصلی دارند. همکاران شما یا پشت سر یک همکار دیگر بحث میکنند یا در مورد تغییرات محیط کار شکوه و گلایه میکنند. اگر با گروه دوم روبهرو شدهاید، با صداقت، احتیاط و همدلی به همکارانتان پاسخ دهید. نگذارید همکارانشما متوجه دست به عصا بودنتان شوند اما با بیفکرانه پاسخ دادن، پلهای پشت سرتان را هم خراب نکنید و حرفهایی نزنید که چند وقت بعد برایتان دردسر شود.
برای بعضی آدمها بدگویی یک تفریح است. آنها فقط به علت لذتی که از این کار میبرند انجامش میدهند و هیچ وقت به عواقب این کار هم فکر نمیکنند. بعضیهای دیگر هم دوست دارند با این کار توجه دیگران را بهخودشان جلب کنند.
اگر با یک گروه از بدگوها روبهرو شدهاید، ببینید که چه چیز آنها را آزار میدهد و باعث گفتن این حرفها میشود. از آنها بپرسید که چرا این حرفها را به شما میگویند. آیا این تنها یک تفریح است یا یک تسویه حساب شخصی؟ اگر این شخص با حرفهایش قصد دارد آبروی یکی دیگر از همکارانتان را ببرد، به او بگویید که در مورد آن شخص فکر دیگری میکنید و بهتر است برای اطمینان از این صحبتها کمی بیشتر تحقیق کند. هراس از رسیدن این حرفها به گوش دیگران میتواند بدگوها را از این کارشان پشیمان کند.
بدگوها دوست دارند جلب توجه کنند. شما میتوانید آنها را به این آرزوی برسانید و به حرفهایشان گوش کنید. اما اظهارنظر در این مورد را فراموش کرده و سعی کنید با سکوت یا اصلاح برخی دروغهایشان، به آنها بفهمانید که به سادگی هر چیزی را باور نمیکنید و تنها با شنیدن چند جمله در مورد همکاران دیگرتان تغییر عقیده نمیدهید. اگر شما خودتان را تمام و کمال از این گفتوگوها جدا کنید، آسیب بیشتری خواهید دید؛ اعتماد همکارانتان به شما در این شرایط کمتر خواهد شد و از گروه دوستی آنها بیرون خواهید رفت. این موضوع را بیاهمیت ندانید، چراکه به محض جدا شدن از آنها به یکی از سوژههایشان برای بدگویی تبدیل خواهید شد. تنها کاری که برای به خطر نینداختن خود میتوانید انجام دهید، گفتن حرفهایی است که آسیبی به رابطه شما و دیگران نمیزنند و اگر هم بعدها مقابل افراد غایب گفته شوند، تاثیر منفی روی ارتباط شما نمیگذارند. البته با این نصایح عاقل مآبانه شما هم نظر همکار بدگویتان را نمیتوانید تغییر دهید اما میتوانید تا حدودی محدوده کاری خودتان را پاکسازی کنید و از شنیدن هر روزه این حرف و حدیثها نجات پیدا کنید.
اگر میبینید به یک محیط کاری پر از حرف و حدیث وارد شدهاید، باید کمی بیشتر مراقب حریم خصوصیتان باشید. مقابل این همکارهای بدگو، سفره دلتان را باز نکنید و زندگی خصوصیتان را افشا نکنید. خیلی هم مرموز نباشید و توجه دیگران را بهخود جلب نکنید بلکه از حقایقی که دوست ندارید سر زبان ها بیفتد، در مقابل همین هماتاقیهایی که به ظاهر صمیمی بهنظر میرسند هم چیزی نگویید.
|
|
|
Design By : Pichak |