همسایه خورشید
بوی عید و... / بوی کنار هم بودن... / بوی لحظه های شکرگذاری از خنده ی عزیزترین هایت که کنارت هستند... / لحظه ی سال تحویل ست و شادی کنار عزیزترین هایت ... / و من .... / پاهایم را سخت تر از همیشه می کشم روی زمین /نفس هایم سخت شده اند/ مردمک چشم هایم هرطرف می لغزند اما سرگردان... / دنبال گمشده هایی.../دنبال عزیزترین هایی/که نیستند.../ که رفته اند.../لحظه ی سال تحویل "مزار" هم حال و هوایی دارد/ وقتی تنها جایی که می توانی کنار عزیزترین هایت باشی/ همین جاست.../ آب را میریزم روی خانه ی ِ ابدی ِ پدر/ آب را می ریزم روی خانه ی ِ ابدی ِ مادر/ آب را میریزم روی خانه ی ِ ابدی ِ برادر/ خانه تکانی میکنم برایشان خانه های تنهایی ِ شان را / می نشینم کنارشان/چشم هارا می بندم/ وسال تحویل می شود وقتی که من هم کنار عزیزترین هایم هستم... / اولین عید دیدنی مخصوص بزرگترهاست/ومن اینجا هستم/ کنار پدر و مادری که سهمم از آن ها/
Design By : Pichak |