همسایه خورشید
و اینک من و باز ماه ِ رمضانی دیگر /
که پُر می شود نفس هایم از یاد ِ ناب ِ تو... /
تویی که هنوز / بعد از این همه سال /
برای من اسوه ی ایستادگی هستی و صبر ... /
من ... / این روزها / وقتی صبرم لبریز می شود
از گرمای ِ نفس گیر و زبان روزه / وقتی تشنگی
زبانم را به شکوه و گلایه باز می کند /یاد ِ تو/
یاد صبوری های تو /یاد روزهایی که با آن شرایط /
در آن گرمای نفس گیر / کنار اجاق هایی که برای
تو زندگی بود و برای من دنیای خاطره /
روزه گرفتی و هیچ وقت زبانت جز به ذکر
الحمد الله باز نشد / مرا شرم زده می کند
از اینکه شکایت کنم / استاد صبر من تو بودی /
تویی که روزها و ماه ها و سال هاست نیستی /
اما دریغ از یک لحظه که یادت ترکم کرده باشد /
کاش فقط یک لحظه روزهای گذشته زنده می شد/
کاش فقط یه لحظه خاطرات ِ بودنت جان می گرفت /
تا دست هایت را با تمام عشقم می بوسیدم /
نمیدانم چقدر حق فرزندی ام را ادا کردم /

Design By : Pichak |