سفارش تبلیغ
صبا ویژن



























همسایه خورشید

منبع: بدوعکس

نوشته شده در شنبه 90/7/30ساعت 7:8 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |

 تصاویر لحظات شکار و خوردن یک بز کوهی را توسط مار افعی ببینید.

بر اساس گزارش شینهوا، این مار پیتون توانست یک بز کوهی را به طور کامل ببلعد.






منبع: برنا

باز نشر: مجله اینترنتی Bartarinha


نوشته شده در شنبه 90/7/30ساعت 6:59 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |

 

3D-??????? ?? ???????? ??????
 

3D-??????? ?? ???????? ??????


3D-??????? ?? ???????? ??????


3D-??????? ?? ???????? ??????


3D-??????? ?? ???????? ??????


3D-??????? ?? ???????? ??????


3D-??????? ?? ???????? ??????


3D-??????? ?? ???????? ??????


3D-??????? ?? ???????? ??????


3D-??????? ?? ???????? ??????


3D-??????? ?? ???????? ??????


3D-??????? ?? ???????? ??????


3D-??????? ?? ???????? ??????


3D-??????? ?? ???????? ??????


3D-??????? ?? ???????? ??????


3D-??????? ?? ???????? ??????


3D-??????? ?? ???????? ??????


3D-??????? ?? ???????? ??????


3D-??????? ?? ???????? ??????


3D-??????? ?? ???????? ??????


3D-??????? ?? ???????? ??????


3D-??????? ?? ???????? ??????


3D-??????? ?? ???????? ??????



3D-??????? ?? ???????? ??????


3D-??????? ?? ???????? ??????


3D-??????? ?? ???????? ??????


3D-??????? ?? ???????? ??????


نوشته شده در شنبه 90/7/30ساعت 6:20 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |

 تو کوچه های غربی صناعت/عشق و گرفتن از شما جماعت/درستی دیگه تویه شهر مانیست/دلی که نباشه کاروانسرا .نیست/یه چیز میگم ایشالا دلخور نشین/قربون اون دلهای تک سرنشین/ شهر بدون مرد شهر درده//قربون شکل ماهه هرچی مرده ...


نوشته شده در جمعه 90/7/29ساعت 2:4 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net

گروه اینترنتی پرشیـن استار | www.Persian-Star.org

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net

گروه اینترنتی پرشیـن استـار | www.Persian-Star.org

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


نوشته شده در پنج شنبه 90/7/28ساعت 7:28 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |

 

در هفته نیروی انتظامی شاهد نمایش یک سریال پلیسی در شبکه اول سیما بودیم که می توانست یک تلاش موفق برای نزدیک شدن استانداردهای سینمای پلیسی و تریلرهای ایرانی به تریلرهای موفق اروپایی و آمریکایی باشد، اما متاسفانه برخی مسایل از جمله افراط در تصویرپردازی مثبت از پلیس ایرانی و اشتباهات فاحش و پیاپی در جای جای این سریال، باعث شد تمام هزینه ها و امکانات صرف شده برای چنین اثری تنها منجر به پرشدن کنداکاتور سیما شود و این مجموعه کوتاه نتواند برای مخاطب داخلی باورپذیری لازم را به همراه داشته باشد و همچنین موفق نشود چهره متفاوت و باورپذیری از پلیس ایران نیز نمایش دهد.

به گزارش آینده، در چند سال اخیر تلاش شده با ساخت تله فیلم هایی، چهره مقتدر و هوشمندی از پلیس کشور به نمایش درآید و با همین رویکرد، تعداد قابل توجهی از این فیلم های تلویزیونی ساخته شد. اما ساختار قریب به اتفاق این فیلم ها یا ضعیف بود و یا چیز تازه ای نداشت، اما در هر صورت در عمده موارد باورپذیر می نمود و کاراکترهای تعریف شده در سناریوها با پلیس ایران تا حدودی تطابق داشت و بنابر این انتظار این بود که با حفظ همین باورپذیری مخاطب، کیفیت آثار با بهره برداری از سخت افزار و امکانات پلیس افزایش یابد و البته پلیس ایران، نیروی رویین تن معرفی نشود.


به نظر می رسید با چنین رویکردی، سریال کوتاه «سقوط آزاد» ساخته شد و برای افزایش کیفیت چنین آثاری با هدف نمایش پلیس ایران به عنوان پلیسی هوشمند و مقتدر، سعی شد تیمی حرفه ای به دست حبیب الله کاسه ساز گرد هم آید که البته به نظر می رسید پلیس می توانست تهیه کننده های توانمندتری را انتخاب کند تا در نهایت اثر با کیفیت تری ساخته شود. کاسه ساز علیرضا امینی را که یک ملودرام ساز بود، برای کارگردانی این مجموعه در نظر گرفت و امینی بر روی طرحی که توسط نیروی انتظامی برای ساخت این سریال سفارش داده بود، سناریویی ناقص نوشت که هرچند تلاش شد در بالاترین سطح باشد، اما به عنوان یک نقطه ضعف در لیست کارگردانی دارنده دیپلم افتخار جشنواره فجر ثبت شد و جالب آنکه کارگردان در برنامه پارک ملت با انداختن ضعف ها به گردن فیلمنامه نویس و طراح فیلم، درپی شانه خالی کردن از ضعف ها برآمد.


حامد بهداد به عنوان نقش اول در جایگاه یک سرگرد پلیس با بازی اش که تقریباً در تمامی آثار به جز شبانه روز یک دست بوده و چهره ای عصبی را به نمایش می گذارد، نخستین انتخاب اشتباه بود و بازی ضعیف بهداد در نقش پلیس حتی مورد اعتراف بسیاری از هواداران این بازیگر نیز قرار گرفت و متاسفانه بهداد نتوانست از عهده نمایش یک پلیس برآید و آنچنان تصنعی مقابل دوربین ظاهر شد که یک پلیس مقتدر را طوری نمایش گذاشت که حتی در منزل با دخترش نیز با تحکم و دستوری همچون یک سرباز صفر برخورد می کند و یا پس از مرگ همکارش (پورسرخ)، با عصبانیت بالای سر پیکرش دستور می دهد بلند شود که اصلاً تداعی کننده ناباوری پیرامون مرگ یک همکار نیست. از آن بدتر لهجه بهداد بود که برخی اوقات به کلی فراموش می شد و برخی اوقات به اوج می رسید و بیننده در می ماند که بالاخره جناب سرگرد لهجه دارد یا ندارد.


پوریا پورسرخ به عنوان بازیگر نقش مکمل مرد نیز همچون دیگر نقش آفرینی هایش که بیشتر متوجه چهره و اندامش است، توانست در حد و اندازه نقش آفرینی های پیشینش ظاهر شود و بیش از این از پورسرخ انتظار نمی رفت و همین طور روناک یونسی به عنوان نقش بد داستان نیز در سطح پورسرخ بود و درباره الهام حمیدی نیز صحبت نکنیم بهتر است. دیگر بازیگران نیز که در حاشیه این چهار تن بودند اصلاً جای طرح ندارند. بازیهای تصنعی این بازیگران تا حدی بود که حتی مجرم (روناک یونسی) که به نظر می رسید چهره و فیزیکش بی تاثیر در انتخابش برای نقش آفرینی نبوده، نتوانست این باور را به وجود آورد که چنین زن خطرناک و تروریستی وجود داشته باشد، چرا که چنین اشخاصی عمدتاً به دوران منافقین بازمی گشتند که خوشبختانه ریشه آن تیپ اشخاص از داخل ایران کنده شده است. با این حساب نه پلیس با موهای ژل زده قابل هضم بود و نه خانم مجرم جان سخت که پس از انفجار قایقش در خلیج فارس، با شنا به ساحل می رسد و جنگ با پلیس را ادامه می دهد و پس از مرگ با نارنجک جنگی، تنها از بینی اش خون آمده است!


نکته دیگر این بود که بیننده عام با مشاهده رفتارهای تروریستی این گروه، برایش این پرسش مطرح بود که چگونه چنین رفتارهایی در سطح فعالیت یک سرگرد پلیس طبقه بندی می شود، در صورتی که اصلاً چنین سطح فعالیت های تروریستی در سطح رده های پلیس نیست و قطعاً در رده نهادهای امنیتی طبقه بندی می شود و چنین سطح اتفاقاتی همچون برنامه ریزی برای عملیات های تروریستی در یک اجلاس توسط نهادهای امنیتی مربوطه مورد پیگیری قرار می گیرد؛ نه یک واحد و دو افسر پلیس که قرار است نقش دو پلیس  سریال آلمانی «هشدار برای کبری یازده» را با نسخه ایرانی به نمایش بگذارند و بیننده شاخ در می آورد که چگونه همه دست روی دست گذاشته اند و امور سپرده شده به دو افسر که با شلیک 4 یا 5 تیر، کل یک تیم تروریستی را می کشند و البته این پرسش طرح می شود که اگر کشتن تروریست ها به همین راحتی است، پس این همه تیم عملیات پلیس برای چه راهی لوکیشن ها می شوند.


با این اوصاف، شباهت هشدار برای کبری یازده با سقوط آزاد در باورناپذیری هر دو پلیس است که سوپرمن بوده و هیچ گاه قابل توقف نبوده و هیچ مجرمی نمی تواند از دستشان بگریزد. اما تفاوت این دو سریال آلمانی و ایرانی، جلوه های ویژه خنده دارش است. وقتی تهیه کننده حاضر نیست چند میلیون تومان هزینه کند و اجازه دهد در درگیری ها درهای چند ماشین شاسی بلند پلیس له شود و در درگیری های سنگین تنها شیشه یک خودرو خرد می شود و کلوزآپ گرفته می شود تا مشخص نشود که این همه تیراندازی خسارتی جز یک شیشه جلو نداشته و یا در صحنه ای دیگر یک خودرو اسقاطی آتش زده می شود، چگونه می توان ادعا کرد شبیه هشدار برای کبری یازده که در هر قسمت آن ده ها دستگاه از گران ترین خودروها له شده و یا منهدم می گردد، ساخته شده است.


البته اینها در مقابل ضعف های داستانی این کپی برداری خنده دار و نه چندان حرفه ای از تریلرهای پلیسی آلمانی، هیچ بود. هیچ کس متوجه نشد، وقتی 43 ثانیه مانده به انفجار مرکز همایش های کیش، سرگرد به عنوان سوپرمن داستان متوجه این بمب که علی الظاهر دو عدد پیک نیک(!) است می شود، چگونه پس از شلیک چند تیر میان چهار مرد غول پیکر و دو نیروی پلیس، بمب خنثی می شود و یا اصلاً سر چهار تروریست چه می آید و علی الظاهر کلاً یکباره فیلم قطع شده و با صحنه ای ادامه پیدا می کند که بهداد از ساختمان بمب گذاری شده خارج می شود و به کرات از این اتفاقات رخ می دهد که شاید به پای سفارشی بودن کار و عدم سمبل کاری گروه کارگردانی نوشته شود.


نکته جالب توجه در صحنه فینال سریال که در مجتمع تجاری میلاد نور در شهرک غرب ساخته شده بود، تیراندازی های دو قهرمان فیلم پوریا پورسرخ و حامد بهداد است که در عملیاتی محیرالعقول موفق به کم کردن روی آرنولد و رمبو و مامور دوصفرهفت شده و با هر شلیکی با زدن دقیقا بین دو ابروی تروریستها در گلوله بیت المال صرفه جویی می کنند؛ بویژه در صحنه ای که پلیس قهرمان با استفاده از آیینه بدون آنکه طرف مقابل خود را بیند، آن هم در فضای دشوار مثل راه پله و از پایین به بالا، تنها با یک تیر وسط پیشانی طرف را نشانه رفته و وی را می کشد. برخی معتقدند این هنرنمایی بی سابقه در هیچ فیلم و سریال اکشن و اغراق آمیز دیگری تاکنون استفاده نشده بوده و باید در کتابهای رکورهای گینس ثبت شود.

یکی از باورپذیرترین سریال چند سال اخیر تلویزیون، سریال ایتالیایی «گروه پلیس» است که هم پلیس می مرد، هم خطا مرتکب می شود و هم مجرم فرار می کند، اما در عین حال یک پلیس مقتدر و با احساس نمایش داده می شود و پیش از آن نیز «ناوارو» با آنکه یک تریلر نبود، اما با همان رویکرد «گروه پلیس»، چهره خوبی از پلیس فرانسه به نمایش گذاشته بود؛ رویکردی که کاش مورد توجه قرار می گرفت و با این اوصاف در صورتی که پلیس به سمت بهره گیری از کارگردان هایی باشد که استعداد ساخت تریلرهای جدی تر و خوش ساخت تر داشته باشند، می توان امیدوار بود در آینده آثاری در رسانه ملی و حتی در سطح سینما به نمایش درآید که هم نظر پلیس تامین شود و هم بیننده از تماشایش احساس رضایت همراه با باور را داشته باشد و پلیسی را مشاهده نکند که در خیابان ما به ازایش را نمی تواند ببیند.

با این اوصاف نمایش پلیس متخلف و مجرم در چنین فیلم هایی و قدسی و شکست ناپذیر جلوه دادن پلیس اقدامی است که باید در چنین محصولات سفارشی، نیروی انتظامی بر آن اصرار نداشته باشد و نمایشش را نیز وهن پلیس تلقی نکند، چرا که وقتی فرمانده نیروی انتظامی از اخراج 1500 نیروی متخلف پلیس سخن می گوید، یعنی تخلف پلیس همچون دیگر اشخاص و مشاغل که معصوم نیستند، ممکن و صادق است و فوق العاده محدود نیز نیست و از این حیث نباید نمایشش را وهن پلیس شمرد و مقابل رویکردی که یک یا چند نیروی پلیس یا ضابط را عاشق یک متهم یا متخلف به هر نحو و یا دارای رفتار نه چندان مناسب است، هم باید ایستاد، چرا که آن هم تصویر باورناپذیری از آب در می آید.

 

 

 


نوشته شده در پنج شنبه 90/7/28ساعت 4:40 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |

تمامی 4 فرزند ماریو و انجی گویلاین ( Mario and Angie Gaulin ) به نام های سارا ( Sarah ) زاده 15 سپتامبر 1981 کریستوفر ( Christopher ) زاده 24 فوریه 1983 جاشوا ( Joshua ) زاده 25 اکتبر 1987 و برندان ( Brendan ) زاده 13 ژولای 1989 همگی زاده کانادا،به صورت زال به دنیا آمدند که رکورد بیشترین خواهر و برادر زال در جهان را دارا می باشند.

برادران گویلاین

 


همچنین جورج و مینی سسلر ( George and Minnie Sesler ) دارای 8 فرزند بودند، که  4 پسر بزرگتر آنها با نام های جان ( John ) زاده 6 آگوست 1921 – 18 اکتبر 1986 و جورج ( George ) زاده 6 آگوست 1921 – 28 فوریه 1988 که دوقلوهای همسان بودند و همچنین دو برادر دیگر با نام های کرمیت ( Kermit ) زاده 17 فوریه 1923 – 6 ژانویه 2005 و کنت ( Kenneth ) زاده 31 مارچ 1924 – 12 فوریه 1999 ، هر چهار تا زاده آمریکا و دارای چشم های آبی و موهای سپید بودند.

منبع: رکوردهای جهانی گینس

باز نشر: مجله اینترنتی Bartarinha.ir


نوشته شده در چهارشنبه 90/7/27ساعت 9:40 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |

یهودیان و مسیحیان دست بر دامان دیوار نُدبه در اورشلیم(بیت‌المقدس) به امید ظهور موعود. آنها نامه های خویش به یهوه را در جرز دیوار قرار می‌دهند
و خداوند را در جرز دیوار می‌جویند و از سنگ و کلوخ توسل می‌جویند


اما غافل از آنکه سنگ شنوا به زمزمه‌های آنان نیست


کوچک و بزرگ هم نمی‌شناسد همه بر سر این خان رنگین توده‌ها گرد آمده‌اند. از رئیس‌جمهور آمریکا تا بازیگر سینمایی هالیوود تا رهبر کاتولیک‌ها


دست‌های کوچک یک کودک در میان شکاف سنگ‌ها می‌رود تا نامه‌های باقی‌مانده را برون آورد و روانه زباله‌دان سازد



نوشته شده در چهارشنبه 90/7/27ساعت 9:39 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |

خنده یکی از رکن های مهم در حیطه بازیگری است. شاید بارها خنده یکی از بازیگران آن قدر روی بیننده تاثیر گذار باشد که مخاطب آن چهره خندان را در ذهنش ثبت کند. در بیشتر اوقات هم خنده های بازیگران در سینمای جهان آن قدر پررنگ می شود که مطبوعات و حتی برنامه های معتبر جهانی به تحلیل آن می پردازند. این مقاله 10 خنده به یادماندنی بازیگران سینما و تلویزیون را بررسی می کند و از پشت پرده این صورتک های خندان می گوید.



مهران مدیری متخصص در انواع خنده


حتی نامش هم به خنده وصله خورده است. چه بخواهیم و چه نخواهیم این هنرمند متخصص است در اجرای انواع خنده، آن هم خنده های فراموش نشدنی. از لبخند و زهرخنده گرفته تا پوزخند و قهقهه. مدیری جزو معدود بازیگرانی است که میمیک چهره برایش پررنگ تر از دیالوگ ها و حرکات دست است.

او مجبور نیست با لب و دهان به رخ بیننده بکشد که می خندد، بلکه در بیشتر پلان هایی که بازی می کند این حس را با چشم هایش به بیننده القا می کند. از این رو نمی توان به راحتی از خنده های شیطنت آمیز او در طنز 90 قسمتی "پاورچین" گذشت و بدون شک مدیری را می توان اولین بازیگری دانست که خنده های منحصر به فردش هرگز از ذهن مخاطب پاک نمی شود. او خنده را می شناسد و شاید به همین دلیل استاد است در خنداندن مخاطبانی که با دیدن کارهای او حتی برای چند دقیقه غم و غصه را فراموش می کنند.

خنده های باور کردنی پرویز پرستویی


 متخصص خنده هایی که به دل بیننده می نشیند و مخاطب را با کوله پشتی پر از باور همراه می کند. حتی یک مورد هم در کارنامه کاری اش پیدا نمی کنی تا او را جزو بازیگرانی بدانی که خنده های مصنوعی دارند. خنده های پرستویی لحظه ای نیست، بلکه مخاطب سالها با خنده های او می خندد. در بیشتر اوقات خنده هایش تا سالها پس از پخش فیلم و سریال ها به یاد بیننده می ماند. قهقهه های پرستویی در فیلم "لیلی با من است" جزو یکی از خنده هایی است که در تاریخ سینما و تلویزیون ایران ثبت شده است. همچنین می توان گفت لبخندها و پوزخندهایش در فیلم سینمایی "مارمولک " همواره در ذهن مخاطبان سینما خواهد ماند.



خنده های تلخ محمدرضا فروتن


 خنده های تلخ را از بر است. خنده هایی که ته مانده اش غم و ناله است. فروتن با خنده های تلخش روبه دوربین 35 به جرگه بازیگرانی پیوست که از او انتظار بازی با چشم را داشتند. اکثر کارگردانانی که با او کار می کنند بر این باور هستند که دیالوگ را از چشمان او بشنوند. فروتن در فیلم هایی چون " سربازان جمعه " و "قرمز " نشان داد که می تواند از چشم هایش خنده و غم  و حتی دیالوگ بکشد . همچنین در سکانس هایی از فیلم سینمایی "شب یلدا " آن قدر تلخ لبخند می زند که دل بیننده را به اوج درد می کشاند. خنده های تلخ او در فیلم "بازنده " نیز جزو معدود خنده هایی است که مخاطب به جای خنده یاد مصیبت می افتد.



خنده های بغض آلود سیامک انصاری


اگر به راحتی بتوان از هر خنده ای گذشت به طور حتم نمی توان خنده های بغض آلود این بازیگر را نادیده گرفت. انتظار چهره ای پر از پارادوکس خنده و گریه را فقط باید از سیامک انصاری داشت. نمونه بارز این سبک خنده را در طنزهای 90 قسمتی ساخته مهران مدیری می توان دید. سالها پیش یکی از بهترین خنده های بغض آلود سیامک انصاری در مجموعه تلویزیونی " باغ مظفر" بود. در یکی از قسمت های این سریال باید نقش مردی را بازی می کرد که روح جدش با او صحبت می کند. این حادثه باعث می شود او متعجب شده و در نهایت بترسد. خنده های بغض آلود انصاری در این قسمت از سریال آن قدر قوی بود که بیشتر مخاطبان همان خنده های بغض آلود او را به خاطر سپردند.

خنده های سرد هدیه تهرانی


هر چند این روزها این خانم بازیگر خیلی کم کار شده است ولی دهه 70، دهه او بود. به جرات می توان گفت هدیه تهرانی سوپر استاری بود که خنده های سرد و بی روح اش در یاد مخاطبان سینما باقی می ماند و کمتر کسی است که خنده های او در فیلم "آبی" را به یاد نداشته باشد. همچنین هدیه برای بازی در نقش  زنی که وجودش پر از نفرت شده است، در پروژه "شوکران" به همان خنده های سرد و بی روح اش اعتماد کرد و مطمئن بود نگاه بی روح و لبخند سردش القا کننده کاراکتری پر از نفرت و دلسنگی است. به همین خاطر کارگردان ها ترجیح دادند به جای دیالوگ های زیاد از همان نگاه بی روح و خنده های سرد او استفاده کنند. شاید هدیه تهرانی از معدود بازیگران زنی است که خنده هایش در یادها ماند.



خنده های عصبی حامد بهداد


شاید فقط در چند سکانس شاهد خنده های عصبی حامد بهداد در پروژه های مختلف بودیم اما انگار حامد ساخته شده است برای خلق شاهکارهای جنونآمیز; خنده های هیستریک بهداد در فیلم سینمایی " دایره زنگی " را می توان جزو همین خلق ها دانست. در اولین سکانس دایره زنگی و همچنین سکانس پایانی کار، او فقط چند ثانیه فرصت داشت تا خنده هایی را ارزانی پرده نقره ای کند که القا کننده شخصیت فردی عصبی باشد. همچنین پوزخندها و لبخندهای او در سکانس به سکانس فیلم سینمایی "دلخون" نشانگر شخصیتی عصبی و پر رمز و راز بود. حامد بهداد در ساخت شخصیت های عصبی پر از خلاقیت است.



خنده های معصومانه محمدرضا گلزار


او از همان ابتدا با خنده های معصومانه اش نقش پسر خوب سینما را از آن خود کرد. همین خنده ها در فیلم "سام و نرگس" باعث شد کارگردانان پیشنهادهای پسر معصوم فیلم هایشان را به او بدهند و  این خنده ها طی زمان، رنگی خاص گرفت. در فیلم "بوتیک" شاهد خنده هایی از این بازیگر هستیم که خیلی راحت، بی شیله و پیله بودن شخصیت را به تصویر می کشید.

 پس از سالها بازی مقابل دوربین 35 خنده های او هنوز تغییر نکرده است بلکه فقط پخته تر شده است. در فیلم هایی چون "آتش بس"، " کلاغ پر" و "توفیق اجباری" می توان بیننده همین خنده ها بود. گلزار حتی در فیلم " دو خواهر " هم نتوانست به خنده های خود رنگ بدجنسی بدهد. بلکه فقط خنده هایش تا مرزی پیش رفت که بیننده را یاد بچه هایی می اندازد که با دلبری از والدین خود چیزی طلب می کنند.


خنده های حرص آور رضا عطاران


بی گمان وقتی نام رضا عطاران به میان می آید یاد خنده های حرص در آور " عطا " در فیلم " توفیق اجباری " می افتید . همچنین خنده های او در کارهایی چون " بزنگاه " " ترش و شیرین " و "هوو " حس تمسخر را به مخاطب القا می کند. خنده های رضا عطاران فقط مختص خود اوست. حتی این خنده ها تا جایی پیش می رود که بیننده را به حرص خوردن می اندازد. مجموعه تلویزیونی " ترش و شیرین " یکی از نمونه های بارز خنده های تمسخرآمیز این بازیگر است. وقتی از او درباره سبک خنده هایش و حرصی که در می آورد می پرسی در جواب می گوید: "اگر حرص خوردید یعنی اینکه من کارم را خوب انجام دادم".

خنده های مهربان شهاب حسینی

"اکسیژن " نام اولین اجرایی است که از همان ابتدا سرشار از خنده های مهربان شهاب حسینی بود. در بیشتر فیلم هایی که این بازیگر کار کرد خنده های مهربان او به کاراکتر وصل شده بود. فیلم سینمایی "محیا " که دیپلم افتخار جشنواره فیلم فجر را از آن شهاب کرد، پر بود از خنده هایی که بیننده را به جایی می کشاند که مهربانی کاراکتر را باور کند. همچنین شهاب با همان خنده هایی که از جنس محبت بود در پروژه "دلشکسته " خالق مهربانی دیگری بود. انتظار خنده های پرمحبت از مهربانی بر می آید.



خنده های فیگوراتیو حسام نواب صفوی


بهتر است خنده های حسام نواب صفوی را خنده هایی فیگوراتیو دانست. او در بیشتر پروژه هایی که بازی می کند یک ژست خنده بیشتر ندارد. به همین خاطر می توان خنده های او را کاملا فیگوری دانست هر چند خنده های حسام ممکن است بیننده را یاد ستاره ای پر سرو صدا بیندازد که سال ها پیش فوت کرده است ولی از حق که نگذریم ژست خنده های حسام در هیچ پروژه ای رنگ دیگری به خود نگرفت بلکه سبک منحصر به خودش را داشت.

 خنده های فیگوراتیو او در فیلم هایی چون "شمعی در باد"، "کلاغ پر"، "سوغات فرنگ "، " ازدواج به سبک ایرانی " و حتی در جدیدترین ساخته بهرام بیضایی به نام " وقتی همه خوابیم" خود نمایی می کند. گویا حسام قصد ندارد ژست خنده های خود را تغییر دهد و خنده هایش همیشه تیپ خاصی دارد.

منبع: مردم سالاری

باز نشر: مجله اینترنتی Bartarinha.ir


نوشته شده در چهارشنبه 90/7/27ساعت 7:17 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |

منبع : بدو عکس

نوشته شده در چهارشنبه 90/7/27ساعت 7:15 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |

   1   2   3   4   5      >

Design By : Pichak