همسایه خورشید

عشق بعضی وقتها از درد دوری بهتر است/

بیقراری کردن و گفتن صبوری بهتر است/

تویه قرآن خوانده ام .یعقوب یادم داده بود/

دلبرت وقتی کنارت نیست .کوری بهتر است


نوشته شده در چهارشنبه 90/12/3ساعت 11:39 صبح توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |

من که نفهمیدم این "اون روزا و قدیما"که سر زبان همه هست, حتی جوانهای 18 ساله ام از خوبی های ماشین ,خانه,لباس و هر چیز قدیمی می گویند کی بوده و کجا بوده اگر شمافهمیدید منم روشن کنید ثواب داره!!
در این گزارش تلاش می کنیم ,شما را با برخی سرگرمی های عجیب وغریب جوانان دیروز  آشنا کنیم البته بدور از هر گونه جهت گیری ای اگر نکاتی هست که جا افتاده مارو همراهی کنید .
1.دندان طلا!!
خیلی از جوان های دیروز برای نشان دادن وضعیت خوب مالی و حتی جرات شان دندانهای سالمشان را می کشیدن و دندان طلا می گذاشتن!! باور ندارید از پدر بزرگتان بپرسید.
البته با افزایش نجومی قیمت طلا کمتر کسی از این فکرهای ... به سرش میزند.

2.کفتر بازی"کبوتر بازی"
ابزار لازم این به اصطلاح سرگرمی یک قفس و چند کبوتر زبان بسته بود که باظالمانه ترین روش ها مجبورشان می کردند مسافتی طولانی را طی کنند و مجددا به قفس تنگ و تاریکشان برگردند.
خدا رو شکر زندگی آپارتمان نشینی این روزها کمتر به افراد جرات می دهد همچین کاری انجام بدهند.

3.ترنا بازی
چند نفر که دور یکدیگر جمع می شدند تا رسم شاه و گدا و زندگی دیکتاتوری را تمرین کنند. یک نفر شاه می شد و هرچه امر می کرد باید بدون چون و چرا از سوی دیگران اجرا می شد.
این بازی اغلب در قهوه خانه ها و مکان های عمومی ساعت ها افراد را سرگرم می کرد.
البته برخی بدشان نمی آید ترنا بازی را دو باره رواج بدهند.

4.جمع کردن تمبر
بعضی از جوان های دیروز که دنبال تفریحات سالم بودند کلکسیون جمع می کردند.تمبر,سکه,پوسترهنرپیشه ها و ... که این روزها به دلیل کاهش نامه نگاری و صد البته سرعت دنیای امروز کمتر جوانی سراغ این کارها می رود.
باورتان بشود یانه, بعضی ها آنقدر به کلکسیون شان وابسته می شدند که حتی  هزینه های خورد و خوراکشان را برای خرید یک تمبر جدیدمی دادند.

5. غیبت کنون
خیلی از پدر بزرگا و مادر بزرگایی که این روزها به چت و گروه های اینترنتی  ایراد می گیرندو نگران اتلاف وقت جوانان هستند قبلا توی کوچه پس کوچه های قدیمی بعد از ظهر ها دور هم جمع می شدند و یه حلقه تشکیل می دادند و مراسم غیبت کنون راه می انداختند.
البته این مراسم آن روزها اسمی نداشت .اما از آنجایی که محتوای جلسات چند ساعته ایشان بیشتر غیبت و صحبت از همسایه های غایب در جلسه بود با اجازه شما جلسه غیبت کنون برای این هم نشینی ها برگزیدیم.

6.فرکردن مو
قدیم ها که ابزار و لوازم سلمانی و آرایش مو انقدر پیشرفت نکرده بود خیلی از مادر بزرگ هایی که از اتلاف وقت نوه هاشان جلو آینه ناراحت هستندیک صبح تا بعد از ظهر با استفاده از ابتدایی ترین روش ها برای فر کردن موها شان وقت می گذاشتند.
تازه خبرندارید که خیلی وقتها موهاشون هم می سوخت و مجبور می شدند کوتاهشان کنند و بعد هم یه یک هفته ای برای موهای از دست رفته عزاداری می کردند!!

7.تماشای معرکه گیری
حتما می دونید که این روزها چندین کتاب و مقاله در خصوص اتلاف وقت جوانان جلوی تلویزیون و شبکه های اجتماعی نوشته شده . اما حتما خبرندارید که قدیما بعضی از بزرگتر ها  برای سرگرم شدن پای بساط معرکه ,معرکه گیران می نشستند تا عملیات محیر العقول پاره کردن زنجیر ,بلند کردن جسم سنگین و مارگیری تماشا کنند.تازه برای مشاهده این عملیات شگفت انگیز پول هم پرداخت می کردند تا دخل پهلوان خالی نماند!

8.خربازی یا خر سواری
اگر چه خودم از مخالفان سرسخت این پیاده روی با ماشین! و چرخ زدن با اتومبیل هستم اما خبرندارید جوان های قدیم کارهای عجیب تری می کردند.
یکی از سرگرمی های جمعی مردم خربازی ( خرسواری ، یابو سواری ) بود و این بازی و تفریح منحصرا مخصوص داش مشدی های خوش پوش بود که برای سوار شدن بر خرهای معروف به خربندی و یا خرهای دولایی به خیابان علاءالدوله ( فردوسی ) می رفتند . در این خیابان ده ها خر کوچک و بزرگ همراه پالان های دیدنی و افسارهای مزین به برنج و نقره و گل میخ نقره کوبی شده و زنگوله های ریسه ای و پالان های مخمل و شال و ترمه و اطلس پرزرق و برق و دست و پا و بال و دم حنابسته و سم های سیاه شده و منگوله های زیبا آماده شده بود .
خربازها و یا یابوسوارها نیز لباس های جالبی می پوشیدند . مثلا لباده های بلند از ماهوت و مخمل و رداهای رالی و کپنک های نمدی و شال های ابریشمی و گیوه های آجیره و ملکی و غیره و این خرسوارها در برابر چشمان صدها تماشاچی از حاشیه خیابان علاءالدوله و گاهی لاله زار بالا و پایین می رفتند!!

9.نمایش لوطی عنتری
تماشای لوطی عنتری هم از جمله سرگرمی های مردم تهران قدیم بود و به کمک یک کمانچه ، عنتر یا میمون تربیت شده ای را در حضور مردم به رقص و عملیات شگفت آور وا می داشتند . گاهی به جای یک عنتر ، خرس های کوچک دست آموز وظیفه اجرای نقش عنتر را به عهده داشتند و حرکاتی جالب را در معرض دید تماشاگران قرار می دادند . لوطی عنترها به طور سیار نمایش می دادند و در کوچه و خیابان ها با نواختن ضرب اهل محل را خبر می کردند .

10. قاشق زنی"تکدی گری آیینی"
قاشق‌زنی رسمی زنانه‌است. زنان چادری بر سر انداخته و گاه نقابی بر چهره می‌زدند تا ناشناس بمانند. آنگاه با قاشق بر کاسه یا قابلمه یا بر در خانه می‌کوبیدند و اهل خانه را از آمدن خویش آگاه می‌کردند. اهل خانه کاسه خالی را گرفته و مشتی آذوقه خشک از قبیل بنشن در آن ریخته و باز می‌گرداندند. گاه بجای آذوقه پول نقد به قاشق زن پرداخت می‌شده‌است. مهمترین شرط در قاشق زدن ناشناس ماندن قاشق‌زن بوده‌است. لذا نه قاشق‌زن و نه صاحب منزل، در هنگام مواجهه سخن نمی‌گفته‌اند.این رسم معمولا توسط دختران دم بخت اجرا می شد!!
البته گفته می شود که آذوقه های جمع آوری شده برای پختن آش نذری بکار گرفته می شد و بین فقرا توزیع می گردید

نوشته شده در سه شنبه 90/12/2ساعت 11:2 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |

 درویشی تهیدست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد.

چشمش به شاه افتاد با دست اشاره‌ای به او کرد.

کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ اوردند.

کریم خان گفت: این اشاره‌های تو برای چه بود؟

درویش گفت: نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟

کریم خان در حال کشیدن قلیان بود؛ گفت چه می‌خواهی؟

درویش گفت: همین قلیان، مرا بس است.

چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد...

روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت.

ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشاره‌ای به کریم خان زند کرد و گفت: نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست !!!


نوشته شده در سه شنبه 90/12/2ساعت 10:39 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

دیروز صبح که از خواب بیدار شدی،
نگاهت می‌کردم؛ و امیدوار بودم که با من حرف بزنی،

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

حتی برای چند کلمه، نظرم را بپرسی یا برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد، از من تشکر کنی.
اما متوجه شدم که خیلی مشغولی، مشغول انتخاب لباسی که می خواستی بپوشی.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

وقتی داشتی این طرف و آن طرف می‌دویدی تا حاضر شوی فکر می کردم
چند دقیقه ای وقت داری که بایستی و به من بگویی: سلام؛
اما تو خیلی مشغول بودی.
یک بار مجبور شدی منتظر بشوی و برای مدت یک ربع کاری نداشتی جز آنکه روی یک صندلی بنشینی.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net

بعد دیدمت که از جا پریدی.
خیال کردم می خواهی با من صحبت کنی؛
اما به طرف تلفن دویدی و در عوض به دوستت تلفن کردی ...

گروه اینترنتی پرشیـن استار | www.Persian-Star.org

تمام روز با صبوری منتظر بودم.
با آنهمه کارهای مختلف گمان می کنم که اصلاً وقت نداشتی با من حرف بزنی.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

متوجه شدم قبل از نهار هی دور و برت را نگاه می کنی،
شاید چون خجالت می کشیدی که با من حرف بزنی، سرت را به سوی من خم نکردی.
تو به خانه رفتی و به نظر می رسید که هنوز خیلی کارها برای انجام دادن داری.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

بعد از انجام دادن چند کار، تلویزیون را روشن کردی.
نمی دانم تلویزیون را دوست داری یا نه؟!
در آن چیزهای زیادی نشان می دهند و تو هر روز مدت زیادی از روزت را جلوی آن می گذرانی؛
در حالی که درباره هیچ چیز فکر نمی کنی و فقط از برنامه هایش لذت می بری ...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

باز هم صبورانه انتظارت را کشیدم و تو در حالی که تلویزیون را نگاه می کردی، شام خوردی؛
و باز هم با من صحبت نکردی.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

موقع خواب ...، فکر می کنم خیلی خسته بودی.
بعد از آن که به اعضای خانواده ات شب به خیر گفتی، به رختخواب رفتی و فوراً به خواب رفتی.
اشکالی ندارد ...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

احتمالاً متوجه نشدی که من همیشه در کنارت و برای کمک به تو آماده ام.
من صبورم، بیش از آنچه که تو فکرش را می کنی.
حتی دلم می خواهد یادت بدهم که تو چطور با دیگران صبور باشی.
من آنقدر دوستت دارم که هر روز منتظرت هستم.
منتظر یک سر تکان دادن، دعا، فکر، یا گوشه ای از قلبت که متشکر باشد.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

خیلی سخت است که در یک مکالمه یک طرفه داشته باشی.
خوب، من باز هم منتظرت هستم؛ سراسر پر از عشق تو ...
به امید آنکه شاید امروز کمی هم به من وقت بدهی.
اگر نه، عیبی ندارد، می فهمم و هنوز هم دوستت دارم.
روز خوبی داشته باشی ...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net

دوست همیشگی و دوستدارت : خدا



نوشته شده در سه شنبه 90/12/2ساعت 8:58 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |

هیتلر
کودکی هیتلر

آلبرت انیشتن
آلبرت انیشتن در برزیل

اسامه بن لادن
اسامه بن لادن در کنار خانواده اش (با دایره قرمز دور سر مشخص شده است)

هولوکاست
فاجعه هولوکاست

گوگل
گوگل سال 1999 زمانیکه تازه شروع به کار کرده بود


فروریختن دیوار برلین


چه گوارا و فیدل کاسترو


ساختمان دیسنی لند

ریودوژانیرو








سیر تحول کوکا کولا


اولین کامپیوتری که ساخته شد

اولین عکس تاریخ (فرانسه)


فوتبالیستی که در حین بازی درگذشت

یهودیان
یهودیان در کمپ

جان لنون
جان لنون روزهای آخر زندگی در حال امضا دادن


جسد مارتین لوتر کینگ


پاپ و هیتلر


پاپ و مردی که قصد کشتنش را داشت

بیتلز
گروه بیتلز قبل از معروف شدن

گروه بیتلز وقتی نوجوان بودند


مدرک تحصیلی انیشتن

مک دونالد
اولین مک دونالد


لحظه ای که خبر حمله به برج های دوقلو به بوش داده شد

تایتانیک
کشتی تایتانیک قبل از غرق شدن
تایتانیک
کشتی تایتانیک در اعماق دریا

نوشته شده در دوشنبه 90/12/1ساعت 9:31 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |


 

 

ژاپن که بودم یه روز دوشنبه رفتم سر کار دیدم تو خیابون پر پلیس و شلوغه؛ وضع غیر عادی بود. یه کم پرس و جو کردم دیدیم یکی خودکشی کرده.


البته اینقدر تو ژاپن خودکشی زیاد بود که دیگه خیلی جای تعجب نداشت. پرسیدم: چرا طرف خودکشی کرده؟ فهمیدم طرف مهندس پیمانکار یه ساختمان بوده. قرار بود روز جمعه ساختمان رو طبق قرارداد تحویل صاحبش بده.


روز جمعه ساختمان کارش تموم نشده بود مهندس پیمانکار از صاحب ساختمان دو روز شنبه و یکشنبه مهلت میخواد که ساختمان رو ساعت هشت روز دوشنبه اول روز کاری بهش تحویل بده.


تو این 48 ساعت مهندس و تیمش هر کاری می‌کنند نمی‌توانند کارهای نیمه تمام ساختمان رو تمام کنند و ساختمان رو آماده تحویل کنند.


روز دوشنبه که صاحب ساختمان برای تحویل خونه میاید با جسد حلق آویز شده مهندس پیمانکار مواجه می‌شه. حالا نکته جالب اش می دونی واسه من چی بود؟


این ساختمان فقط نصب پریز برق و نظافتش مونده بود. به دوستان ژاپنی به تعجب می‌گفتم این چه آدمی بود خب چرا خودکشی کرده برای همچین موضوع کوچکی. این دیگه خودکشی نداره که.


آنها با دهان باز نگاه می‌کردند می‌گفتند خودکشی نداره؟ این آینده شغلی‌اش به پایان رسیده بود. دو بار زیر قولش زده دیگه کسی بهش کار نمیداد

 


چقدر شبیه ایرانیان هستند!!!!؟
cowboy
 



Great JAPANESE Proverb:


"If one can do it, U too can do it,


If none can do it, U must do it."


شعار بزرگ ژاپنیها:


اگر یک نفر می تواند کاری را انجام دهد, تو هم می توانی آن را انجام دهی.


اگر هیچ کس نمی تواند کاری را انجام دهد, تو باید آن را انجام دهی.

 



Its IRANIAN Version:


"If one can do it, let him do it.


If none can do it, why waste our time on it!!!!"

 

نسخه ایرنی این شعار:


اگر کسی می تواند کاری را انجام دهد, اجازه بده آن را انجام دهد.


اگر کسی نمی تواند کاری را انجام دهد, چرا ما وقتمان را برای آن تلف کنیم؟!!!

 


نوشته شده در دوشنبه 90/12/1ساعت 9:3 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |

 
 
تعداد کمی ‌پارک با منظره های حیرت انگیز وجود دارند که باورتان نمی‌شود چنین زیبایی هایی متعلق به کره زمین باشد. پس بدون هیچ مقدمه ای سراغ این 5 پارک می‌رویم پارک هایی که شما فکر می‌کنید متعلق به سیاره دیگری باشند.

5- پارک  ملی المپیک- ایالت واشنگتن


Carlsbad Caverns
احتمالا شما هم مثل بیشتر مردم وقتی کلمه «جنگل بارانی» به گوشتان می‌خورد به یاد مناطق استوایی، طوطی های رنگانگ و میمون های شیطان می‌افتید. اگر این جمله درست باشد پس برایتان سورپرایزی داریم؛ بله یک چنین جنگل بارانی در ایالت متحده آمریکا وجود دارد. میزان بارندگی در جنگل بارانی Hoh پارک ملی المپیک در طول یک سال به طور متوسط  مقدار قابل توجه 165 اینچ است که سبب به وجود آمدن جنگل های بهم فشرده شده است.  یک روز را در جنگل بارانی Hoh بگذرانید آنوقت فکر خواهید کرد که به اندازه تمام عمرتان رنگ سبز دیده اید. حتما از این پارک محلی دیدن کنید فقط یادتان باشد یک بارانی حتما با خود ببرید.

4- پارک ملی دنالی- آلاسکا


 


ایالت بزرگی در آلاسکا دارای تعداد قابل توجه 8 پارک ملی است که می‌توانید از بین آنها مکانی را برای بازدید انتخاب کنید. درعین حال که هر کدام از این پارک ها در نوع خود جالب توجه هستند؛ بدون شک گل سر سبد  همه آنها پارک ملی دنالی است.
مامن کوه های «مک کینلی»، بلندترین کوه های شمال امریکا، عکس هایی که نمی‌توانند به راحتی آنچه راکه شما دوست دارید در ارتفاع 20.327 فوتی ببینید پوشش دهند. کوه هایی با قله های پوشیده از برف. و بالغ بر 6 میلیون اکر زمین که شما می‌توانید در این پارک شگفت انگیز گردش کنید. به مدت یک عمر می‌توانید در این محدوه بگردید بدون اینکه یک منظره یکسان را دوبار ببینید.
شاید تنها نکته ای که مانع رفتن تمام آدم ها به این مکان شود دورافتاده بودنش باشد. اما خوشبختانه برای افراد شجاع و بلند پرواز تعداد قابل توجهی مشاغل تابستانی در آلاسکا وجود دارد که می‌تواند بهانه ای شود برای بازدید و گردش در چنین پارک حیرت انگیزی.

3. پارک ملی Canyonlands در Utah
Canyonlands


یک بار «ادوراد ابی» نویسنده در مورد این محل نوشت: عجیب ترین، شگفت انگیزترین و جادویی ترین مکان روی کره زمین- هرگز جایی دیگری بدین شکل وجود ندارد.
او به حرف خودش اطمینان داشت. از چشم اندازهای کوهستانی حیرت انگیز، تا شناور شدن روی رودخانه «کولارودا» و ترس هاکی کردن در فضاهای بسته کوهستانی این مکان یکی از محبوب ترین مقاصد گردشگری برای کسانی است که قصد کشف کردن پارک های عجیب را دارند. همچنین سنگ نوشته های باستانی زیادی نیز در این کوه ها متعلق به هندیان Anasazi وجود دارد، پس شما می‌توانید یک سری اکتشافات باستان شناسی نیز داشته باشید.

2- پارک ملی کوه های آتشفشانی- هاوایی

 
پارک ملی کوه های آتشفشانی


آیا تابحال روان شدن توده های آتشفشانی را از نزدیک دیده اید؟ به احتمال زیاد جواب منفی است. پارک ملی کوه های آتشفشانی در هاوایی این امکان را به گردشگران می‌دهد که تجربه خارق العاده فوران کردن آتشفشان را ببینند. مواد مذاب آتشفشان های فعال به اقیانوس آرام ریخته می‌شود درحالیکه سالانه حجم زیادی به جزایر هاوایی اضافه می‌کنند. گردشگران همچنین می‌توانند در جنگل های انبوه و شاداب بگردند و نیز در تونل های آتشفشانی زیرزمینی که توسط جریان آتشفشانی قدیمی‌ ایجاد شده اند پیاده روی کنند؛ تونل ها به اندازه ای بزرگ هستند که اتوبوس مسافرتی نیز می‌تواند از درونش بگذرد. حالا به نظرتان جذاب ترین بخش در مورد بازدید از پارک ملی کوه های آتشفشانی چیست؟ این حقیقت که پارک در هاوایی قرار دارد. و قطعا تجربه چنین سفری حتی خوشایند تر از سفر به زیباترین مکان هاست گویی که به بهشت سفر کرده اید.

1- پارک ملی Carlsbad Caverns- نیومکزیکو

 
Carlsbad Caverns
وقتش رسیده که علاقه مندان به غارها آماده شده و در پارک ملی Carlsbad Caverns در نیومکزیکو به غارنوردی بروند. هیچ کدام از پارک های دیگر به اندازه این مکان شبیه به مکان های ماورایی نیستند. پس گردشگران می‌توانند به تماشای استالاکتیت ها و استالاگمیت های عجیب و غریب در هر گوشه غار بروند. 116 غار متفاوت دیگر برای سیاحت وجود دارد و گردشگران می‌توانند سوار آسانسورهای زیرزمینی شده و به اعماق عمیق ترین غارها بروند. آیا جای دیگری هم هست که بتوانیم با فراغ بال به گردش و تفریح در عمق 750 فوتی زمین بپردازیم؟


نوشته شده در دوشنبه 90/12/1ساعت 9:0 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |

                                               

رسم و  رسومات همیشه با فرهنگ های مختلف عجیب بوده اند، اما بعضی از این رسم ها آنقدر عجیبند که نمی‌توانید تصور کنید و از دیدنشان شوکه می‌شود؛ خصوصا اگر بدانید این رسم ها جزو آئین مذهبی یک ملت هستند.

1. آب دهان انداختن در قبیله ماسای 
قبیله ماسای در بخش هایی از تانزانیا و کنیا زندگی می‌کنند. آنها سنت عجیبی دارند که مربوط به مذهبشان می‌شود؛ آنها در تعطیلات مذهبی ‌شان روی بدن یکدیگر آب دهان می‌اندازند. طبق این رسم مردان قبیله یک نوزاد تازه به دنیا آمده را درمیان بازوهایشان می‌گیرند  و مرتب رویش آب دهان می‌اندازند! آنها اعتقاد دارند اگر این کار را با بچه نکنند تا آخر عمرش بدشانسی خواهد آورد.

2. آئین Iyomante
مردم اهل Ainu این آئین را انجام می‌دهند. آنها خرس هایی که در خواب زمستانی هستند را به طرز فجیعی می‌کشند و سپس برای جبران کارشان توله های خرس را گرفته و بزرگ می‌کنند. بعد از گذشت چند سال بچه های خرس را به همان شکل می‌کشند. آنها اعتقاد دارند خرس ها مخلوقاتی شبیه به خدا هستند که در میان انسان ها قدم گذاشته اند!


3. خاکستر خوری مردم Yanomamö
قبیله Yanomamö در بخش هایی از برزیل و ونزوئلا زندگی می‌کنند. آنها از زندگی مدرن به دورند و به رسم و رسومات قدیمی‌ خود چسبیده اند. در یکی از این رسم های عجیب وقتی یکی از اعضای فامیل می‌میرد، آنها بدن مرده را سوزانده و خاکستر آن را می‌خورند!

خاکستر خوری

4. غذا دادن به مرده ها
رومی‌ها در قدیم این رسم عجیب را داشتند که به مومیایی های افرادی که دوست داشتند غذا می‌دادند. آنها یک نی را به بدن مرده وصل می‌کردند و از طریق آن به آن فرد غذا، عسل و شراب می‌دادند.

5. خوردن مرده
این رسمی‌ مربوط به مردم Aghoris است؛ آنها زمین را می‌کنند و مرده ها را می‌خورند. آنها در مناطقی که مرده سوزی می‌شود زندگی می‌کنند و این مرده ها را هدیه ای به خودشان می‌دانند.
خوردن مرده

6. آیین تشریفاتی Satere-Mawe
مردان میانسال این قبیله از  پسرهای جوان می‌خواهند که یک دستکش دستشان کنند. این دستکش ها قبلا با مورچه هایی که نیش های گزنده دارند پر شده اند. پسرها فقط بعد از 10 دقیقه می‌توانند دستکش ها را دربیاورند و مجبورند هر سال این آئین را اجرا کنند تا موقعی که افراد فامیلشان ازشان بخواهند آن را متوقف کنند.


7. زندگی با مرده
یک گروه قومی‌ در اندونزی به این آئین اعتقاد دارند. آنها جسد فرد مرده را  بلافاصله بعد از مرگش قنداق کرده و با خودشان به خانه می‌برند. آنها اعتقاد دارند که این آئین روح فرد که در بدنش باقی مانده را تا زمانیکه آنرا دفن کنند حفظ می‌کند. در تصویر زیر می‌توانید خانواده ای در اندونزی را ببینید که سنت مشابهی را اجرا کرده و جسد زن مرده را برای مدت زمان زیادی نگه داشته اند تا روحش را حفظ کنند.

زندگی با مرده

8. پرت کردن بچه

خانواده هایی که در Sholapur هندوستان زندگی می‌کنند آنها بچه هایشان را از تراس برج 50 فوتی به پایین پرت می‌کنند. البته مردمی‌ در پایین برج می‌نشینند و پارچه هایی را نگه می‌دارند، آنها وظیفه دارند که بچه را سالم بگیرند.


9. آویزان کردن تابوت ها
مردم Torajan و مردم چین این آیین را اجرا می‌دهند. آنها افراد فامیلشان را در تابوت گذاشته و آنها را در صخره ها آویزان می‌کنند. در این قسمت وقتی که زیر صخره ها بایستید نقطه های قهوه ای و سیاهی را می‌ببینید که از نزدیک متوجه می‌شوید تابوت هستند. آنها از این آئین پیروی می‌کنند خصوصا وقتی فرد نخبه یا یک بچه ای می‌میرد.


نوشته شده در دوشنبه 90/12/1ساعت 8:43 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |


زمانیکه یک گروه تخریب در حال خراب کردن یک مسافرخانه قدیمی بودند چیزی دیدند که غیر قابل باور و ترسناک بود.
روح صاحب مسافرخانه آمده بود تا مانع تخریب خانه شود. این کارگران مدعی شدند ابتدا همه وسایل برقی ناخودآگاه از کار افتادند و لوسترهای مسافرخانه خاموش و روشن شدند و به همین دلیل خیلی از کارگران ترسیده بودند. اما زمانیکه با ترس به کار خود مشغول شدند متوجه شدند پشت یکی از پنجره ها کسی در حال تماشای آنهاست.



این تصویر به قدری واضح بود که یکی از کارگران توانست از آن عکس بگیرد. بعد از تحقیقات فراوان فهمیدند که این عکس شباهت عجیبی به آخرین مالک این مکان که یک بیوه به نام فرانسیس گریش بود شدند.
این زن سال گذشته و در 59 سالگی درگذشته است. پسر این زن هم تایید کرده که عکس روح پشت پنجره شباهت زیادی به مادر مرحومش دارد.



سرپرست این کارگران که از ترس دست از کار کشیده اند میگوید من اصلا به روح اعتقاد نداشتم اما با دیدن مسایلی که در این مسافرخانه اتفاق افتاد واقعا این مسئله را باور دارم.
اگرچه بخش اعظم این مسافرخانه تخریب شد اما فعلا کارگران دست از کار کشیده اند. تا ببینند چگونه میشود روح سرکش این زن را آرام کرد.
گردآوری:گروه سرگرمی سیمرغ


نوشته شده در دوشنبه 90/12/1ساعت 8:38 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |

پاک کن هائی ز پاکی داشتیم/

یک تراش سرخ لاکی داشتیم/

کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت /

دوشمان از حلقه هایش درد داشت/

گرمی دستانمان از آه بود/

برگ دفترهایمان از کاه بود/

تا درون نیمکت جا میشدیم/

ما پر از تصمیم کبری میشدیم/

با وجود سوز و سرمای شدید/

ریز علی پیراهنش را میدریر/

کاش میشد باز کوچک میشدیم 

لااقل یکروز کودک میشدیم

 


نوشته شده در دوشنبه 90/12/1ساعت 7:52 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |

<   <<   26   27   28   29   30   >>   >

Design By : Pichak