همسایه خورشید
دانه کوچک بود و کسی او را نمیدید. سالهای سال گذشته بود و او هنوز همان دانه کوچک بود. گاهی خودش را روی زمینه روشن برگها میانداخت و گاهی فریاد میزد و میگفت: به او توجهی نمیکرد. رشد ماجرایی است که تو از خودت دریغ کردهای. راستی یادت باشد تا وقتی که میخواهی به چشم بیایی، دیده نمیشوی . خودت را از چشمها پنهان کن تا دیده شوی.” روزگاریست در این دهکده متروکه / پی یک کهنه دلی میگردم/ که به آواز کبوتر با عشق/ به نگاه نگرانم با شوق و به سرمستی شادان دلم با لب خوش / مست و همراه شود . و چه زیباست در این حال و هوا به تو می اندیشم / به تو که راه زدی بر دل من که به ناگاه زدی بر غم و تنهایی من / تو که خورشید نگاهت بربود سرد و تاریکی این چاه سیاه دل من./ چه بمانی چه نمانی به ابد دل و دینم همه ارزانی توست/ زندگی هیچ نبود، و به آسانی یک گریه گذشت. کودکی را دیدم که دلش غمگین بود / و بدنبال عروسک می گشت. تا که در رویاها همه دار و ندارش، قلک بی اعتبارش و دل خسته و زارش/ همه را بی منت، به عروسک بخشد غافل از آینده. * زندگی فلسفه ای بیش نبود/ که در آن بیزاری، رهنمای همه یاران شده بود و محبت، افسوس./ من خودم را دیدم، آن زمانی که دلم سوخته بود و تو را می دیدم، بی خبر از من و غمهای دلم / به نقل ازبرنا،حجت الاسلام والمسلمین قرائتی در سلسله جلسات درسهایی از قرآن با عنوان «آثار انفاق و کمک رسانی» در قسمتی از صحبتهای خود گفت:« الان داشتم میآمدم به من گفتند: مثلاً در شش ماه گذشته هفتاد و پنج هزار طلاق؟ هفتاد هزار طلاق در شش ماه گذشته. خوب یکسال میشود 140 هزار تا. چرا باید در جمهوری اسلامی در یکسال 140 هزار طلاق باشد؟ بخشی از این طلاقها برای این است که دیر ازدواج میکنند. پسر 35 ساله شده، 30 ساله. دختر 28 ساله شده، تنه درخت، شاخه که کلفت شد دیگر پیوند نمیخورد، طناب که شد اینها به هم گره نمیخورند. نخ قرقره زود گره میخورد. ولی طناب…بعد وقتی پسر سناش بالا رفت، چهار تا رابطه پیدا میکند. دختر چهار تا تلفن به او میشود. انوقت اینها حواسشان جای دیگر است. وقتی هم به هم نگاه میکنند، نمیخواهی جای دیگر میروم! قبل از تو سی جای دیگر بودم، سی و یکمی میروم! وی در قسمت دیگری از سخنان خود گفت:متأسفانه مملکتمان یک بیماری عجیبی دارد این است که خیلی لفت داده میشود. الآن یک خانه که میخواهی در ایران بسازی، با فرودگاه مالزی یکجور است. سفیر ما در مالزی گفت: بیا فرودگاه را ببین. ما را مالزی برد دیدیم اوه، چه فرودگاهی! با قطار از این طرف باید آن طرف رفت. یک شهر است. گفت: به نظر شما چند سال این فرودگاه را ساختند؟ گفتم: طبق فرودگاه امام خمینی اگر باشد، باید هشتاد سال باشد. گفت: اینجا را سه ساله ساختند. باور نکردم. بعد ما هم یک خانه میسازیم سه سال. یک سال را تقریباً در شهرداری گیر هستیم. میشود کارها را… صنعت ما هم همینطور است. ما صرفهجویی نمیکنیم. قدیم تنورها که بود سیخ میکردند در سیبزمینی، میگفتند: شاطر سلام این سیبزمینیها را بپز. این میانداخت کنار تنور، همینطور که نان پخته میشد، سیب زمینی این هم پخته میشد. یک مقداری کارها را جمع کنیم. صرفهجویی کنیم در زمان. به جوانها بارها گفتم ولی باید صد بار دیگر هم بگویم که همهی جوانهای ایران بشنوند. آقا ورزش را تماشا نکنید. خودت ورزش کن. خسته شدی بلند شو ورزش کن. این نشسته یک کشور دیگر به یک کشور گل میزند. چه چیزی گیر تو میآید؟ هیچی! مثل اینکه به پولهای بانک نگاه کنیم. (خنده حضار) خوب به تو که نمیدهند. آخر تماشای پول که برای تو پول نیست. تماشای ورزش تلف عمر است. بله اگر پایت در گچ بود.» همچنین حجت الاسلام قرائتی گفت:«در خیابانی که نهضت سواد آموزی است. خیابان دکتر فاطمی، نه تا سالن است. یک سالن حالا سالگرد نهضت سواد آموزی است در همین سالن مراسم میگیرند. بعد وزارت کشور است. بعد جهاد کشاورزی است. بعد کانون فکری کودکان است. یک سالن همه مثل یک تابوت همه میروند یک ساعت در آن میخوابند تمام میشود میرود. شما حاضر هستید برای هر خانهای یک تابوت، برای هر انسانی یک تابوت، میشود از یک سالن چند منظوره ساخت. مهندسین ما سالنها را طبقهی چهارم میسازند. قربانت بروم. من مهندس نیستم اما تو که مهندس هستی این سالن را پایین بساز، درش هم به خیابان باز شود. که مردم خیابان هم بتوانند اگر از مکه آمدند، افطاری دادند، مراسمی داشتند، عروسی داشتند، خندهای، گریهای، در همین سالن. وقتی سالن میسازی، در اداره آن هم طبقه چهارم، این مخصوص کارمندهای دولت میشود. کارمندهای دولت هم فقط باید سالروز تأسیسشان مثلاً روز آتشنشانی است، روز مادر است، روز وقف است، اینقدر سالن بیخود ساختیم، خدا میداند. اینقدر قرص بیخودی، اینقدر کتاب بیخودی.»
برخی از شرکت کنندگان در مسابقات سالانه ریش و سبیل در بروکسل
نمایش بقایای یک بچه ماموت سالم مانده از 40 هزار سال پیش در فروشگاهی در هنگ کنگ
حاشیه های نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران
سوهان زدن دندان های یک اسب آبی در باغ وحشی در استرالیا
شو لباس اردک های مانکن در سیدنی استرالیا
یک معترض یمنی در حال شعار دادن در صنعا
زندگی سخت آوارگان در کمپ ها در کشور آفریقایی مالی
بندبازی بین قله دو کوه در نروژ
عبور از رودخانه در آلاسکا
مانور مشترک نیروهای فرانسه و امارات در صحرای ابوظبی
نماز خواندن یک پسر بچه عراقی در کنار پدرش در شهرک صدر در حومه جنوبی بغداد
جوانان فلسطینی پرچم اسراییل را به صورت پوزه بند به دهان الاغ بسته اند
اتومبیل پلنگی در نمایشگاه خودرو در شهر چانگژو چین
نخست وزیر بریتانیا و همسرش در یک حوزه رای گیری برای شرکت در انتخابات شوراها در لندن
کف یک توالت در مکزیک. این توالت روی یک چاه به عمق 15 متر قرار دارد که روی آن شیشه قرار داده شده است
فستیوال گل بازی در استان یونان چین
بندبازی روی صخره در کالیفرنیا
حمله دو چیتا به یک زن 60 ساله توریست در سافاری پارک بندر الیزابت در آفریقای جنوبی.
این عکس را همسر این زن گرفته است. خوشبختانه این زن آسیب خیلی جدی ندید
اما برای درمان زخم های سر، چشم و پای خود به بیمارستان منتقل شد
تصویری زیبا از شب شهر کیپ تاون آفریقای جنوبی
پنهان شدن یک زن انگلیسی از دوربین خبرنگاران به هنگام ورودش
به دادگاه برای محاکمه به اتهام قتل دختر 3 ساله اش در 8 سال پیش
جشن آغاز فصل درو برنج در تایلند
"پری" زن 33 ساله در هرات افغانستان که دستانش را در حمله هوایی ارتش سرخ شوروی
در دهه 1980 از دست داده در حال جارو کردن خانه اش است
اعتراض به دربند بودن زندانیان فلسطینی در زندان های اسراییل (غزه)
ممانعت یک مادر از دستگیری دخترش به دست پلیس نپال
اجتماع صوفیان هندی در دهلی
یک افسر چینی در حال بررسی یک سلاح آمریکایی در نمایشگاه نظامی در امان
یک مرد زغال فروش در ماناگوئا پایتخت نیکاراگوئه
تخریب صدها خانه بدون مجوز در حومه کاتماندو
ادای احترام یک کودک به مقبره سربازان گمنام اوکرانی در کی یف
کتک زدن یک راننده از سوی هم صنفانش به دلیل عدم شرکت او در اعتصاب عمومی راننده ها در لاپاز (بولیوی)
اجتماع هواداران آنگ سان سوچی رهبر دموکراسی خواهان برمه
برای شنیدن سخنرانی او در مقابل دفتر مرکزی حزب "لیگ ملی برای دموکراسی" در یانگون
طرفداران آزادی بیان در هند
نمایش یک نقاشی سه بعدی هنرمند بریتانیایی در سانتیاگو شیلی
یادبود روز جهانی تالاسمی در کراچی
یک فیل در هنگام جابجایی از باغ وحشی در هلند خرطوم خود را از سوراخ کانتینر روی کامیون بیرون آورده است
ادای احترام پوتین به مقبره سربازان گمنام در مسکو
زنان کره ای مشغول مطالعه در کنار یک مجسمه در سئول
یک نقاشی سه بعدی در پکن
گنبد بودنات به عنوان یک میراث جهانی در کاتماندو نپال
بزرگترین نقاشی سه بعدی خلاقانه جهان
راهب بودایی مشغول جمع آوری اعانه در بازاری در بانکوک
رانندگان دوچرخه های سنتی "ریکشا" در داکا بنگلادش مشغول استراحت ظهرگاهی
روز جهانی خنده در بانکوک
شکستن نارگیل روی سر یک پسر بچه 10 ساله هندی ( آرمیستار)
حضور قهرمان سه دوره کشتی ژاپنی (سومو) در لس آنجلس کالیفرنیا
پرتاب گاز اشک آور به سمت معترضان فلسطینی از سوی سربازان اسراییلی
تزیین یک کانال آب با گل های مصنوعی در لاهور پاکستان
ریکاردو دکاسترو مونتیرو پیانیست برزیلی با استفاده از سیم کابل
در جریان یک فستیوال هنری در شهر سائوپائولو روی هوا پیانو می نوازد
کارگران مشغول کار در بزرگ ترین تونل ریل قطار جهان در زیر رشته کوه های آلپ در سوییس
گارد محافظ واتیکان
اجرای حرکات کاراته برای کلینتون در جریان سفرش به کلکته هند
جوان فلسطینی روی صندلی نشسته و به اجتماع سربازان اسراییلی نگاه می کند
اجرای تمرینات یوگا در هندوستان
گچ گرفتن پای شکسته یک شتر در کلینیکی در برلین
دامادهای یک عروسی دسته جمعی در تبوک عربستان
گربه های اشرافی در نمایشگاه گربه در مینسک بلاروس
جنگلی زیبا در اورگان آمریکا
نمایش بقایای یک بچه ماموت سالم مانده از 40 هزار سال پیش در فروشگاهی در هنگ کنگ
گاهی لازم است کوتاه بیایی... گاهی نمیتوان بخشید و گذشت...
اما می توان چشمان را بست و عبور کرد. گاهی مجبور می شوی نادیده بگیری...
گاهی نگاهت را به سمت دیگر بدوز که نبینی....
ولی با آگاهی و شناخت و آنگاه بخشیدن را خواهی آموخت…
دانه دلش میخواست به چشم بیاید، اما نمیدانست چگونه. گاهی سوار باد میشد و از جلوی چشمها میگذشت.
"من هستم، من اینجا هستم، تماشایم کنید .”
اما هیچکس جز پرندههایی که قصد خوردنش را داشتند یا حشرههایی که به چشم آذوقه زمستان به او نگاه میکردند،
دانه خسته بود از این زندگی؛ از این همه گم بودن و کوچکی خسته بود. یک روز رو به خدا کرد و گفت:
"نه، این رسمش نیست. من به چشم هیچکس نمیآیم. کاشکی کمی بزرگتر، کمی بزرگتر مرا میآفریدی.”
خدا گفت:"اما عزیز کوچکم! تو بزرگی، بزرگتر از آنچه فکر میکنی. حیف که هیچ وقت به خودت فرصت بزرگشدن ندادی.
دانه کوچک معنی حرفهای خدا را خوب نفهمید، اما رفت زیر خاک و خودش را پنهان کرد.
سالها بعد دانه کوچک، سپیداری بلند و با شکوه بود که هیچکس نمیتوانست ندیدهاش بگیرد. سپیداری که به چشم همه میآمد.
که خرد راه نبرد بر سر این بام شعف /
عصیانگر، که نماد همه خوبان شده بود!! و سخن از غم یاران می گفت /
خدا گفت : شاید نوشته باشم هرچه دعا کند ...
خرابی های ناشی از انفجار انتحاری در شهر ادلب سوریه
درو گل لاله در زمینی ساکسونی آلمان
فرانسوا اولاند نامزد سوسیالیست ها در انتخابات ریاست جمهوری فرانسه در جریان اجتماعی انتخاباتی در پاریس
نمایی زیبا از پل هوایی درختی در سنگاپور
فستیوالی سالانه در روستایی در چین
شکلک در آوردن اوباما در جریان مراسم شام رسمی در کاخ سفید
سواری گرفتن از گاوهای وحشی در کالیفرنیا
عکس یادگاری دختران ژاپنی در مقابل یک روبات در آیین گشایش یک مرکز فروشگاهی و تفریحی
مانور مشترک چین و روسیه در دریای زرد
فعالیت یک کوه آتشفشانی در مکزیک
پرش یک اسکی باز کانادایی از حلقه آتش
شعار نویسی زنان بحرینی علیه حکومت آل خلیفه
این گربه انگلیسی پس از اینکه وزنش از 18 کیلو گذشت صاحب 87 ساله اش به دلیل ناتوانی در نگهداری اش آن را به یک مرکز نگهداری از حیوانات خانگی داد
اعتراض دامداران هندی به رییس اتحادیه شان در جریان یک تظاهرات اعتراضی علیه پایین آوردن قیمت شیر (دهلی)
مراسم جشن هشتادمین سالگرد تاسیس ارتش کره شمالی در پیونگ یانگ
رقابت دو جودوکار فرانسوی در جریان مسابقات جودوی قهرمانی اروپا در روسیه
عبور یک بومی آمریکایی از خیابانی در آلبوکرک ایالت نیومکزیکو آمریکا
فوران گدازه از آتشفشانی در جنوب ایتالیا
نیروهای امداد در دانشگاه کلرادو یک خرس 3 ساله را از بالای درخت پایین می آورند
مواجهه فیل تازه متولد شده باغ وحش هامبورگ با مربی اش
آسمان پرستاره در 109 کیلومتری شمال شرق بوداپست مجارستان
تصویری زیبا از صحرای ربع الخالی عربستان
بازدید توریست ها از یک مزرعه گل لاله در نزدیکی واشنگتن
Design By : Pichak |