سفارش تبلیغ
صبا ویژن



























همسایه خورشید

از دل نوشته هایم ساده نَگذر؛

به یاد داشته باش؛

این «دل نوشته» ها را؛

یک «دل»، نوشته ...!

 

مرجان سرخ


نوشته شده در یکشنبه 91/7/2ساعت 9:2 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |

 

این شب ها؛

منم و قانون مرد بودن؛

که باید بی صدا دفن کنم؛

بغض های گلوگیرم را ...!

 

مرجان سرخ


نوشته شده در یکشنبه 91/7/2ساعت 8:32 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |


عکسهایی از هنرنمایی خلاقانه زیبا روی مداد

عکسهایی از هنرنمایی خلاقانه زیبا روی مداد
عکسهایی از هنرنمایی خلاقانه زیبا روی مداد


نوشته شده در یکشنبه 91/7/2ساعت 7:21 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |

 

امروز میلاد مبارک کریمه اهل البیت (س) و روز دختر هست .اما من دو روزه که از عزیز دردانه ام دورم

دو روز یکه تمامش به بغض و........... گذشت .درو روزه یکدانه بابا رفته مسافرت .زیارت حضرت معصومه (س)

قم.هر چند دل من هم همراهش هست .اما نبودنش کنارم بدجوری خرابم کرده.خونه ام شده مثل قبرستان

ساکت و تاریک ....خدا کنه زودتر برگرده تا صدای مهربونش دوباره بشه مرهم قلب خسته ام ..عزیز دل بابا

عاشقتم بخدا


نوشته شده در سه شنبه 91/6/28ساعت 2:17 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |


5688 این مار پیتون عظیم الجثه در درون کاپوت خودرو چه می کند + عکس

یک زوج اهل آفریقای جنوبی وقتی کاپوت خودرویشان را بالا زدند به این مار پیتون عظیم الجثه برخورد کردند


نوشته شده در پنج شنبه 91/6/23ساعت 7:42 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |

در مهربان خانواده برای اینکه به پسرش کمکی کرده باشد تصمیم گرفت همراه با او لباس زنانه بپوشد و پا به پایش در خیابان قدم بزند ، او با این اقدام سعی دارد عشق و دلبستگی عمیقش را به فرزندش نشان دهد.

این خانواده مهربان در شهری کوچک و سنتی در جنوب آلمان زندگی می کنند
. پسر 5 ساله این خانواده بخاطر بیماری پوستی که در ناحیه پاها دارد مجبور
است دامن بپوشد.

به گفته آقای “نیلز پیکرت” پدر پسر 5 ساله : پسرم همیشه از پوشیدن
دامنهای زنانه خجالت میکشید و علت آن طعنه و تمسخر دوستان و کودکان
هم سن و سالش در مهد کودک بود.

پدر مهربان خانواده برای اینکه  به او کمکی کرده باشد تصمیم گرفت همراه
با پسرش لباس زنانه بپوشد و پا به پای او در خیابان قدم بزند ، او با این اقدام
سعی دارد عشق و دلبستگی عمیقش را به پسرش نشان دهد.


“نیلز پیکرت” در ادامه میگوید: درک این مسئله برای او و خانواده اش بسیار
ساده است و مهم نیست که این تصمیم خنده دار و یا احمقانه جلوه کند .
او می افزاید نگاه خیره مردم اصلا برایش اهمیتی ندارد و تنها مسئله مهم این
است که او الگوی پسرش باشد.

وی میگوید اگر چه مردم مذهبی و بومی این شهر او را به دید یک دیوانه
نگاه میکنند اما از اینکه فرزندش را شاد میکند خوشحال است. وی معتقد
است نمیتوان از بچه هایی در این سن انتظار داشت مسائل را درک کنند
و آنها برای انجام هرکاری احتیاج به یک الگو دارند تا بتوانند مثل او رفتار کرده
و نتیجه مورد انتظار بزرگترها را برآورده کنند.


نوشته شده در دوشنبه 91/6/20ساعت 9:35 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |


کسب و کار:
 روستایی بود دور افتاده که مردم ساده دل و بی سوادی

در آن سکونت داشتند. مردی شیاد از ساده لوحی آنان استفاده می کرد

و بر آنان به نوعی حکومت می راند. بر حسب اتفاق گذر یک معلم به آن

روستا افتاد و متوجه دغل کاری های شیاد شد و او را نصیحت کردکه از اغفال

مردم دست بردارد وگرنه او را رسوا می کند اما مرد شیاد نپذیرفت. 

بعد از اتمام حجت، معلم با مردم روستا از فریبکاری های شیاد سخن گفت

ونسبت به حقه های او هشدار داد. بعد از کلی مشاجره بین معلم و شیاد

قرار بر این شدکه فردا در میدان روستا معلم و مرد شیاد مسابقه بدهند تا

معلوم شود کدامیک با سواد و کدامیک بی سواد هستند. در روز موعود همه

مردم روستا در میدان ده گردآمده بودند تا ببینند آخر کار، چه می شود.

شیاد به معلم گفت: بنویس «مار»

معلم نوشت: مار

نوبت به شیاد که رسید به جای نوشتن «مار» شکل مار را روی خاک کشید

و به مردم گفت: شما خود قضاوت کنید، کدامیک از اینها مار است؟ مردم که

همگی بی سواد بودند متوجه نوشته «مار» نشدند اما همه شکل مار را

شناختند و حق را به شیاد دادند، به جان معلم افتادند و تا می توانستند

او را کتک زدند و از روستا بیرون راندند.

نتیجه گیری


اگر می خواهیم بر دیگران تاثیر بگذاریم یا آنها را با خود همراه کنیم بهتر است

با زبان، رویکرد و نگرش خود آنها با آنها سخن بگوییم و رفتار کنیم. معمولا –

و نه لزوما همیشه – نمی توانیم با اصول و چارچوب فکری خود دیگران را مدیریت کنیم.

باید افکار و مقاصد خود را به زبان فرهنگ، نگرش، اعتقادات، آداب و رسوم و پیشینه

آنان ترجمه کرد و به آنها داد.


نوشته شده در دوشنبه 91/6/20ساعت 6:38 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |

 

از علامه جعفری می پرسند چی شد که به این کمالات رسیدی ؟!


ایشان در جواب خاطره ای از دوران طلبگی تعریف میکنن و اظهار
میکنند که هر چه دارند از کراماتی است که بدنبال این امتحان الهی نصیبشان شده :

«ما در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتیم . خیلی مقید بودیم که
، در جشن ها و ایام سرور ، مجالس جشن بگیریم ، و ایام سوگواری را هم
، سوگواری می گرفتیم ، یک شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه
زهرا (س) اول شب نماز مغرب و عشا می خواندیم و یک شربتی می خوردیم
]آنگاه با فکاهیاتی مجلس جشن و سرور ترتیب می دادیم . یک آقایی بود به
نام آقا شیخ حیدر علی اصفهانی ، که نجف آبادی بود ، معدن ذوق بود . او که ،
می آمد من به الکفایه ، قطعا به وجود می آمد جلسه دست او
قرار می گرفت
.

آن ایام مصادف شده بود با ایام قلب الاسد (10 الی 21 مرداد ) که ما خرما پزان
می گوییم نجف با 25 و یا 35 درجه خیلی گرم می شد . آنسال در اطراف نجف
باتلاقی درست شده بود و پشه های بوجود آمده بود که ، عربهای بومی را اذیت
می کرد ما ایرانیها هم که ، اصلا خواب و استراحت نداشتیم . آنسال آنقدر گرما زیاد
بود که ، اصلا قابل تحمل نبود نکته سوم اینکه حجره من رو به شرق بود . تقریبا هم
مخروبه بود . من فروردین را در آنجا بطور طبیعی مطالعه می کردم و می خوابیدم .
اردیبهشت هم مقداری قابل تحمل بود ولی دیگر از خرداد امکان استفاده از حجره نبود
. گرما واقعا کشنده بود ، وقتی می خواستم بروم از حجره کتاب بردارم مثل این بود که
وردست نان را از داخل تنور بر می دارم ، در اقل وقت و سریع !

با این تعاریف این جشن افتاده بود به این موقع ، در بغداد و بصره و نجف ،
گرما ، تلفات هم گرفته بود ، ما بعد از شب نشستیم ، شربت هم درست شد
، آقا شیخ حیدر علی اصفهانی که ، کتابی هم نوشته بنام « شناسنامه خر »
آمد. مدیر مدرسه مان ، مرحوم آقا سید اسماعیل اصفهانی هم آنجا بود
، به آقا شیخ علی گفت : آقا شب نمی گذره ، حرفی داری بگو ، ایشان یک
تکه کاغذ روزنامه در آورد . عکس یک دختر بود که ، زیرش نوشته بود
« اجمل بنات عصرها » « زیباترین دختر روزگار » گفت : آقایان من درباره این
عکس از شما سوالی می کنم . اگر شما را مخیر کنند بین اینکه با این دختر
بطور مشروع و قانونی ازدواج کنید – از همان اولین لحظه ملاقات عقد جاری
شود و حتی یک لحظه هم خلاف شرع نباشد – و هزار سال هم زندگی کنید .
با کمال خوشرویی و بدون غصه ، یا اینکه جمال علی (ع) را مستحبا زیارت
و ملاقات کنید . کدام را انتخاب می کنید . سوال خیلی حساب شده بود .
طرف دختر حلال بود و زیارت علی (ع) هم مستحبی .

گفت آقایان واقعیت را بگویید . جا نماز آب نکشید ، عجله نکنید ،
درست جواب دهید. اول کاغذ را مدیر مدرسه گرفت و نگاه کرد و خطاب
به پسرش که در کنارش نشسته بود با لهجه اصفهانی گفت : سید محمد!
ما یک چیزی بگوئیم نری به مادرت بگوئی ها؟

معلوم شد نظر آقا چیست؟ شاگرد اول ما نمره اش را گرفت! همه زدند زیر
خنده. کاغذ را به دومی دادند. نگاهی به عکس کرد و گفت: آقا شیخ علی،
اختیار داری، وقتی آقا (مدیر مدرسه) اینطور فرمودند مگر ما قدرت داریم که
خلافش را بگوئیم. آقا فرمودند دیگه! خوب در هر تکه خنده راه می افتاد.
نفر سوم گفت : آقا شیخ حیدر این روایت از امام علی (ع) معروف است که
فرموده اند « یا حارث حمدانی من یمت یرنی » (ای حارث حمدانی هر کی
بمیرد مرا ملاقات می کند) پس ما انشاالله در موقعش جمال علی (ع) را
ملاقات می کنیم! باز هم همه زدند زیر خنده، خوب ذوق بودند. واقعا سوال
مشکلی بود. یکی از آقایان گفت : آقا شیخ حیدر گفتی زیارت آقا مستحبی است؟
گفتی آن هم شرعی صد در صد؟ آقا شیخ حیدر گفت : بلی گفت : والله چه عرض کنم (باز هم خنده حضار ).

نفر پنجم من بودم. این کاغذ را دادند دست من. دیدم که نمی توانم
نگاه کنم، کاغذ را رد کردم به نفر بعدی، گفتم : من یک لحظه دیدار علی
(ع) را به هزاران سال زناشویی با این زن نمی دهم. یک وقت دیدم یک
حالت خیلی عجیبی دست داد. تا آن وقت همچو حالتی ندیده بودم. شبیه
به خواب و بیهوشی بلند شدم. اول شب قلب الاسد وارد حجره ام شدم،
حالت غیر عادی، حجره رو به مشرق دیگر نفهمیدم، یکبار به حالتی
دست یافتم. یک دفعه دیدم یک اتاق بزرگی است یک آقایی نشسته
در صدر مجلس، تمام علامات و قیافه ای که شیعه و سنی درباره امام علی
(ع) نوشته در این مرد موجود است. یک جوانی پیش من در سمت راستم
نشسته بود. پرسیدم این آقا کیست؟ گفت : این آقا خود علی (ع) است،
من سیر او را نگاه کردم. آمدم بیرون، رفتم همان جلسه، کاغذ رسیده دست
نفر نهم یا دهم، رنگم پریده بود. نمی دانم شاید مرحوم شمس آبادی بود خطاب
به من گفت : آقا شیخ محمد تقی شما کجا رفتید و آمدید؟ نمی خواستم ماجرا
را بگویم، اگر بگم عیششون بهم می خوره، اصرار کردند و من بالاخره قضیه را
گفتم و ماجرا را شرح دادم، خیلی منقلب شدند. خدا رحمت کند آقا سید اسماعیل
( مدیر ) را خطاب به آقا شیخ حیدر گفت : آقا دیگر از این شوخی ها نکن، ما را
بد آزمایش کردی. این از خاطرات بزرگ زندگی من است».


نوشته شده در چهارشنبه 91/6/15ساعت 6:4 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |

عکس هایی که در زیر مشاهده می کنید بعضی وقایع مهم یا جالب جهان را در روزهای اخیر نشان می دهند.

1. پیپا وایت هاوس زن اسکاتلندی در حال سنگ نوردی بر صخره ای است که به شکل تقریبا عمودی روی سطح زمین قرار گرفته است. 


2. باب اوینگ 22 ساله و آنتونی هادج یکی از عکس های عروسی خود را روی صخره های سنکای ویرجینیا می اندازند. 


3. هفته گذشته به دنبال سیل شدید در کامبریا، طغیان رودخانه یک طرف این خانه را به طور کامل تخریب کرد. خوشبختانه ساکنان این خانه در لحظه تخریب در جای دیگری حضور داشتند.


4. سربازان چینی در حال تمرین دسته جمعی هستند.


5.  رعد و برق برفراز رودخانه ای در کانزاس  منظره ای کم نظیر را به وجود آورده است. 


6. عجیب ترین منظره از مجلس پارلمان و چشم لندن، که توسط یک فرد عادی عکسبرداری شده است.


7. در پی باز شدن ناگهانی یک چاه فاضلاب در چین، یک تاکسی به داخل آن افتاده و کارگران در حال تلاش برای بیرون آوردن آن هستند.


8. این عکس سحابی حباب در صورت فلکی ذات الکرسی را نشان می دهد.


9. طوفان و رگبار در جنوب لندن منظره ای کم نظیر را به وجود آورده است.


10. طوفان شدید در نیواورلئان مردم بعضی مناطق را به ترک منازلشان وادار کرده است.


11. طوفان شدید این دختربچه و خانواده اش را وادار به ترک منزلشان کرده است.


12. پس از وقوع طوفان در نیواورلئان، سیل چهره شهر را پوشانده است.


13.  پس از وقوع سیل در نیواورلئان این دو مرد برای پارو زدن از تابلوهای راهنمایی رانندگی استفاده می کنند. 


14. مرد چینی اتومبیل خود را پارک کرده و برای تماشای امواج از آن پیاده شده است، ولی امواج اتومبیل او را احاطه کرده اند.


15. پلیس کره جنوبی سرنشینان یک کشتی ماهیگیری را که بر اثر طوفان واژگون شده است نجات می دهد.


16. گرداب عظیم در چین که از ساعت 17:30 تا 17:55 ادامه داشت.


17. گروه آکروبات لندن در حال نمایش برنامه خود در چین است.


18. بث تودلز برنده مدال برنز المپیک روی بال هواپیمای در حال پرواز راه می رود.




19. در مراسم افتتاحیه پاراالمپیک آتش بازی آسمان لندن را روشن کرده است. 


20. بوریس جانسون (شهردار لندن) و باربارا ویندسور(بازیگر)، در حال بازی والیبال نشسته در مسابقات پاراالمپیک لندن هستند.


21. این بطری را ماهیگری به نام آندره لیپر پیدا کرده است. نوشته ای که در داخل بتری وجود دارد به سال 1914 یعنی 98 سال پیش بر می گردد و نشان می دهد که رها کردن این بتری در دریا بخشی از یک آزمایش علمی بوده است. این کشف رکورد تازه ای را به ثبت رساند که 5 سال از رکورد قبلی بیشتر است. 


22. در کنواسیون ملی حزب جمهوری خواه آمریکا، کلینت ایستوود صندلی خالی اوباما را موردخطاب قرار می دهد.


23. این عکس را اوباما برای پاسخ به حزب جمهوری خواه در توییتر قرار داده است.


24. این اتومبیل به تقلید از لامبورگینی و توسط یک مرد چینی ساخته شده است. رسانه های محلی می گویند این لامبورگینی می تواند سرعتی معادل 160 MPH داشته باشد. 


25. ماموران آتش نشانی جورجیا به کمک سگ هایی می شتابند که در بین شعله های آتش گرفتار شده اند.


26. یک هتل به همراه یک پایانه مسافربری از طریق انفجار کنترل شده تخریب شده اند. 


27.کوچک ترین زن جهان (18 ساله با قد 62.8 سانتی متر) با کوچک ترین مرد جهان (72 ساله با قد 54.6 سانتی متر) در کنار هم ایستاده اند.


28. 641 ماساژور تایلندی رکورد جدیدی را در گینس به ثبت رسانده اند. 


29. این تصویر صحنه انفجار یکی از بمب های باقیمانده جنگ جهانی دوم را در یک انفجار کنترل شده در آلمان نشان می دهد.


30. در جریان انفجار کنترل شده در آلمان، مامورین آتش نشانی از کنار یک دیوار حفاظتی می گذرند. پوشال هایی که برای کاهش اثر انفجار در اطراف بمب قرار داده شده بودند بر اثر انفجار پراکنده شدند و بعضی از آنها روی سقف خانه ها افتادند.


31. ماموران آتش نشانی این کارگر را که در چاهی به عمق 18 مترگرفتار شده بود نجات می دهند. این کارگر چینی به دلیل کمبود اکسیژن با مشکل مواجه شده و فریادهای او به گوش خواهر زاده اش رسیده بود.


32. در مراسم افتتاحیه انجمن جزایر اقیانوس آرام دانشجویان استرالیایی نخست وزیر کشورشان را روی تختی حمل می کنند. 


33. زندانیان پرو اعتصاب کرده روی پشت بام زندان جمع شده اند. در این اعتصاب که به زخمی شدن چند تن از نگهبانان و گروگانگیری منجر شد، حدود 200 زندانی شرکت کرده بودند.  


34. این مرد سبز پوش استرالیایی در جاده ها پرسه می زند و به رانندگانی  که اتومبیلشان به دلیل تخلفات رانندگی توقیف شده است کمک می کند. 



نوشته شده در چهارشنبه 91/6/15ساعت 5:15 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |


نوشته شده در سه شنبه 91/6/14ساعت 3:32 عصر توسط الیاس پاکدل نظرات ( ) |

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

Design By : Pichak